جواز عبور از صراط - هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جواز عبور از صراط

در امالى از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم روايت كرده كه فرمود: روز قيامت كه پل صراط را روى جهنم نصب مى كنند، هيچ كسى از صراط عبور نمى كند مگر اينكه جواز ولايت اميرالمؤ منين على "عليه السلام" را با خود داشته باشد و از ابى سعيد خدرى روايت كرده كه گفت: رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: روز قيامت پروردگار امر مى كند به دو فرشته كه بر صراط بايستند و نگذارند كسى از آن عبور داشته باشند، و هر كسى كه جواز نداشته باشد او را به صورت در آتش افكنيد، ابى سعيد مى گويد: به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم عرض كردم: فدايت شوم معناى برات اميرالمؤ منين على "عليه السلام" چيست؟ حضرت فرمود: نامه اى است كه در آن نوشته شده است:
لا اله الاالله محمد رسول الله و اميرالمؤ منين على بن ابيطالب وصى رسول الله و حجة الله على خلقه واقبل بعضهم على بعض يتسائلون. [ تفسير جامع، ج 5]

دوست با شيعه فرق دارد

روزى جمعى به حضور امام حسن "عليه السلام" رسيدند و عرض كردند: يا بن رسول الله ما از شيعيان پدرت اميرالمؤ منين على "عليه السلام" هستيم؛ حضرت به آنها فرمود: شما از دوستان پدرم هستيد نه از شيعيان او. زيرا شيعيان پدرم كسانى هستند كه خداوند درباره آنها مى فرمايد: والذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك اصحاب الجنة هم فيها خالدون
شيعيان پدرم كسانى هستند كه به خدا ايمان آورده و به صفات پدرم متصف هستند و تمام آنچه را كه بر پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نازل شده تصديق مى كنند و از هر گوه معصيت دور مى باشند و معتقدند كه اميرالمؤ منين على "عليه السلام" بعد از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم خليفه بلافصل بوده و كسى با او برابر نيست و بر تمام مردم ترجيح دارد همانطورى كه آسمان بر زمين برترى دارد و هرگز از كشتن و كشته شدن در راه خدا نمى ترسند و براى آنها فرقى نمى كند كه مرگ به استقبال آنها برود يا اينكه آنها به استقبال مرگ بروند. شيعيان على "عليه السلام" همواره برادران دينى خود را مقدم بر خود مى دارند. اگر چه خود در سختى باشند و هرگز گرد منهيات نمى گردند و ترك واجبات نكرده اند و على "عليه السلام" را مقتداى خود مى دانند و اين صفات شيعيان على "عليه السلام" را پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بيان فرموده اند. [ تفسير جامع، ج 5]

دعا به هنگام وضو گرفتن

روزى حضرت على "عليه السلام" با محمد بن حنفيه نشسته بود حضرت به فرزندش فرمود تا براى ظرف آبى آماده كند تا براى نماز وضو بسازد محمد آب آورد و على "عليه السلام" شروع به ساختن وضو كردند.
على "عليه السلام" در موقع وضو گرفتن و انجام دادن وظيفه دينى، هر عضوى را كه مى شست به پيشگاه خدا دعايى مى كند و سعادت آن عضو را در عرصه قيامت از خداوند متعال درخواست مى نمايد.

...ثم غسل و وجهه فقال؛ وقتى صورت را مى شست، عرض د كرد اللهم بيض وجهى يوم تسود فيه الوجود و لا تسود وجهى يوم تبيض فيه الوجوه بارالها رويم را سفيد گردان در روزى كه صورتهايى در آن سياه مى شود و رويم را سياه مگردان در روزى كه صورتهايى در آن سفيد مى گردد؛ سپس دست راست خود را مى شست و عرض مى كرد: اللهم اعطنى كتابى بيمينى و الخلد فى الجنان بيسارى و حاسبنى حسابا يسيرا؛ بارالها نامه اعمالم را به دست راستم بده و... [ اماى صدوق، مجلس 82، ص 331، و ثواب الاعمال و كتاب من لا يحضره الفقيه ج 1، ص 42. "دعاى وضو در رساله عمليه نيز موجود است]

در پايان امام فرمود: اى محمد هر كس وضو بسازد همانند وضويى كه من ساختم و بگويد آنچه راه من گفتم خداوند تبارك و تعالى از هر قطره آب وضويش ملكى براى او مى آفريند كه مشغول تقديس و تسبيح و تكبير براى خداوند هستند و خداوند ثواب اين اذكار را تا روز قيامت براى او ثبت و ضبط خواهد كرد.

يعسوب الايمان

حضرت باقرالعلوم با پدر بزرگوارش امام سجاد "عليه السلام" در نجف اشرف كنار قبر اميرالمؤ منين "عليه السلام" آمدند، حضرت امام باقر "عليه السلام" فرمود: پدرم كنار قبر ايستاد و گريست و ضمن سلام هاى متعدد اين سلام را به حضور جد بزرگوارش تقديم داشت.
السلام على يعسوب الايمان، و ميزان الاعمال، و سيف ذى الجال . امام سجاد "عليه السلام" در اين عبارت على "عليه السلام" را به سه صفت توصيف نموده است: اول، يعسوب الايمان دوم: ميزان اعمال. سوم: شمشير خداوند ذوالجلال. [ مستدرك الوسائل، ج 2، ص 197]




/ 356