امام كامل - هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


امام كامل

به شافعى "رئيس يكى از چهار مذهب اهل سنت" گفتند: درباره على "عليه السلام" چه مى گويى؟ [ شافعى در وصف حضرت على "عليه السلام" اشعار بسيار بلند و سطح بالايى دارد]
جواب داد: چه گويم در حق كسى كه سه صفت در وجودش با سه صفت ديگر جمع شده بود كه در هيچ آدمى زاد جمع نشود.
فقر و سخاوت؛ شجاعت و عقل، علم و عمل. [ نصايح، ص 169]

نشانه هاى قوم جاهل

على "عليه السلام" در جمعى فرمود: قوام دين به چهار كس است: عالم زبان دارى كه به علم خود عمل كند، ثروتمندى كه مازاد ثروت خود را به هم خويشان خود پخش كند، فقيرى كه آخرت را به دنيا نفروشد، و جاهلى كه از تحصيل علم تكبر نورزد، پس هر گاه عالم، علم خود را نشر ندهد و توانگر بخل بورزد و فقير آخرت را به دنيا بفروشد، و جاهل از آموختن علم تكبر كند، دنيا به عقب بر مى گردد "و جاهليت را از سر گيرد"
در آن روز به تعداد مسجدهاى زياد و اجتماعات مردمى كه دلهايشان از هم جداست فريب نخوريد.

عرض كردند: يا على "عليه السلام" در آن زمان چگونه بايد زندگى كرد؟
حضرت فرمود: در ظاهر با مردم آميزش كنيد، و در باطن مخالفت نماييد كه قرين انسان عمل اوست، و هر كس را كه دوست داشته باشد با او محشور مى شود، و در عين حال منتظر فرج هم باشيد. [ نصايح، ص 195]

جملات پايانى تورات

على "عليه السلام" فرمود: در خاتمه ى تورات پنج جمله است كه من دوست دارم هر بامداد آن را مطالعه كنم:
عالم بى عمل با شيطان برابر است، سلطان بى عدالت با فرعون يكسان است، فقير طمعكارى كه در برابر توانگران خضوع كند با سگ همانند است، ثروتى كه از آن سودى نبرند با آجر مساوى است، وزنى كه بدون ضرورت و احتياج از خانه بيرون رود باكنيز هم رديف است. [ نصايح، ص 233]

نه كلمه كامل

شعبى مى گويد: على "عليه السلام" نه كلمه را بالبداهه فرمود، كه اين كلمات در بلاغت آنچنان است، كه همه ى مردمان از رسيدن به يك كلمه آنها عاجز و ناتوانند:
اين سخنان سه تا در مناجات خداوندى است، سه تاى آن در حكمت، و سه تاى ديگر در آداب است.
اما مناجات: عرض مى نمايد؛ خداوند! اين سربلندى مرا بس كه بنده ى درگاه تو باشم، و اين افتخار مرا بس كه چون تو خدايى دارم. خداوندا! تو آنچنانى، كه من دوستت دارم، مرا هم چنان كن كه تو دوستم دارى.

اما در حكمت: ارزش هر كس به مقدار معرفت و دانش او است، هر كه قدر خود را شناخت هلاك نشد و آدمى زير زبان خود نهفته است.
اما در آداب: هر كه را با احسان بنوازى امير وى خواهى بود، به هر كس د دست حاجت دراز كردى اسيرش خواهى شد، و از هر كه بى نيازى گزيدى با وى برابر و هم تراز خواهى بود. [ نصايح، ص 294]

/ 356