بردبارى على - هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بردبارى على

روزى على "عليه السلام" يكى از غلامان خود را صدا زد، ولى او جوابى نداد بار دوم و سوم هم او را صدا كرد، اما او جواب نداد. حضرت برخاست و نزد او رفت و ديد كه استراحت كرده، به او فرمود: آيا صدايم را نشنيدى؟ عرض كرد: شنيدم. حضرت فرمود: پس چرا جواب مرا ندادى؟ عرض كرد: يا على "عليه السلام" چون از عقوبت و توبيخ و تنبيه تو، خود را در امان مى ديدم و مطمئن بودم كه مرا توبيخ نمى كنى، لذا سهل انگارى كردم حضرت فرمود: تو را به خاطر خدا آزاد كردم. [ محجة البيضاء، ج 5، ص 123. ]

معناى فقر

حارث اعور همدانى مى گويد: از جمله پرسشهايى كه اميرالمؤ منين على "عليه السلام" از فرزند خود امام حسن "عليه السلام" نمود اين بود كه فقر چيست؟ و او پاسخ داد: آز و شدت تمايل به چيزى، و ديگر پرسش آن حضرت اين بود كه سفاهت "نادانى" چيست؟ امام حسن "عليه السلام" پاسخ داد پيروى از مردم فرومايه و همنشينى با گمراهان و اينكه سماحة "بزرگوارى و بخشش و جوانمردى" چيست؟ پاسخ داد اينكه شخص چه در حال رفاه و چه در حال سختى بخشنده باشد. [ معانى الاخبار، ج 2. ]

انگشتران على

عبدخير مى گويد: على "عليه السلام" چهار انگشتر داشت كه آنها را بدست مى كرد يكى از آنها ياقوت بود كه بخاطر بزرگوارى و نجابت در دست مى كرد. ديگرى فيروزه بود كه به منظور پيروزى در دست مى كرد و ديگرى آن جديد چينى بود كه براى قوت خود به دست مى كرد و آخرى آن عقيق بود كه به جهت محفوظ ماندن در دست مى كرد و نقش هر يك از آنها عبارت بود از، ياقوت لااله الاالله الملك الحق المبين و نقش فيروزه، الله الملك الحق و نقش حديد چينى العزة الله جميعا و نقش عقيق در سه سطر ماشاء الله، لاقوة الا بالله، استغفر الله بود. [ خصال صدوق، ص 218. ]

معنى ارادت و دوست داشتن

امام صادق "عليه السلام" فرمود: روزى حارث اعور به اميرالمؤ منين "عليه السلام" عرض كرد:يا اميرالمؤ منين "عليه السلام" بخدا سوگند كه من شما را دوست مى دارم. حضرت به او فرمود: اى حارث حال كه مرا دوست مى دارى پس با من دشمنى مكن و با من بازى مكن و مرا آزمايش مكن و با من شوخى و مرا پست و كوچك نكن و مرا از مقام خودم بالاتر مبر. [ خصال صدوق، ص 373. ]

راهنمايى شفابخش

فردى در زمان اميرمؤ منان على "عليه السلام" زندگى مى كرد مرد عرب و مسلمان و ارادتمند به على "عليه السلام" بود ولى مبتلا به بيمارى شده بود. بيمارى او طول كشيد، بسيار رنجيده خاطر و رنجور بود براى درمان بيمارى خود بسيار تلاش كرد و نزد اطباء گوناگون رفت ولى نتيجه نگرفت و همچنان بيماريش ادامه داشت و او همچنان با سختى و رنج مى ساخت و مى سوخت، سرانجام به محضر على "عليه السلام" شتافت و از بيمارى طولانى خود شكايت كرد و از آن حضرت خواست كه راه درمانى به او ارائه دهد.

آرى وجود على "عليه السلام" براى مستضعفين و درماندگان، مايه بركت و رحمت است لذا هيچ كسى از در خانه او نا اميد بر نمى گشت. على "عليه السلام" به او فرمود: آيا همسر دارى؟ بيمار گفت: آرى. على "عليه السلام" فرمود: به همسرت بگو مقدارى از مهريه خود را به تو ببخشد. سپس از آن بخشيده همسرت مقدارى عسل خريدارى كن و آن عسل را با قدرت آب باران مخلوط كن و سپس آن عسل را بخور كه بخواست خدا شفا مى يابى.

بيمار رفت و همين غذاى معجون را تهيه نمود و خورد و شفا يافت و در حالى كه بسيار خوشحال بود به محضر على "عليه السلام" آمد و پس از اعلام شفاى خود عرض كرد: اى اميرمؤ منان "عليه السلام" من براى درمان خود اموال بسيار خرج كردم و به طبيب هاى بسيار مراجعه نمودم ولى نتيجه نگرفتم اما شما با يك دستور ساده بيمارى مرا درمان كرديد

به گونه اى كه گويى اصلا بيمار نبودم اينكه آمده ام بپرسم كه درمان با اين دستور بر چه اساسى بوده اس؟ اميرمؤ منان "عليه السلام" فرمود: در مورد مهريه خداوند در قرآن مى فرمايد: مهريه زنان را بطور كامل بپردازيد.
فان طبن لكم عن شيى ء منه نفسا فكلوه هنيا مرئبا؛ و اگر زنها با رضايت خاطر چيزى از مهريه خود را به شما ببخشند آن را حلال و گوارا مصرف كنيد. [ نساء/2. ]
و در مورد آب باران مى فرمايد: و نزلنا من السّماء ماء مباركا؛ و از آسمان آب پر بركت فرستاديم. [ قاف /9. ]
و در مورد عسل مى فرمايد: فيه شفاء للناس؛ و در عسل شفاى مردم است. [ نحل /69. ]
هر گاه آب باران و قدرى از مهريه زن و عسل با هم جمع شوند، در آن معجون حلال و گوارا، بركت و شفا جمع شده است البته چنين معجونى شفابخش است و بيمارى را برطرف مى سازد. [ جامع النورين ص 479. ]




/ 356