اسلام چيست؟ - هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اسلام چيست؟

على "عليه السلام" فرمود: من كه على "عليه السلام" هستم اسلام را به شكلى تعريف مى كنم كه قبل از من كسى اين چنين بيان نكرده است و نه شخصى حتى بعد از من، مگر به همان طرزى كه من بيان نموده ام.
لانسبن الاسلام نسبة لاينسبه احد قبلى و لا ينبه احد بعدى الا بمثل ذلك، ان الاسلام هو التسليم، اسلام تسليم بودن است، والتسليم هو اليقين، و تسليم عبارت است از يقين، واليقين هو التصديق، و يقين يعنى همان تصديق والتصديق هو الاقرار، و تصديق آن اقرار است والاقرار هو العمل و اقرار همان عمل و بجا آوردن است، و العمل هو الاداء، و عمل همان انجام دادن است، ان المؤ من من لم ياخذ دينه عن رايه ولكن اتاه من ربه فاخذ و مؤ من دين خود را از راءى و عقيده خود نمى گيرد بلكه دين خود را از پروردگار متعال فرا مى گيرد. [ اسلام و فلسفه، ص 25]

ميثم تمار

ميثم تمار غلام زنى بود از قبيله بنى اسد، اميرالمؤ منين على "عليه السلام" او را از آن زن خريد و آزادش كرد و به وى فرمود: نامت چيست؟ عرض كرد: سالم. حضرت فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به من خبر داده كه نامى كه پدرت در عجم ترا به آن ناميده اند ميثم است. ميثم عرض كرد: خدا و پيغمبرش صلى الله عليه و آله و سلم درست گفته اند، حضرت فرمود: رجوع كن به همان نامت كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ترا به آن ناميده و سالم را رها كن. پس به همان اسم ميثم رجوع كرد و كنيه اش را ابى سالم گذاشت تا اينكه نقل شده؛ در آن سالى كه كشته شد حج بجا آورد بر ام سلمه وارد شد و ام سلمه به او فرمود: به خدا قسم بسيار از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شنيدم كه در دل شب درباره تو به على "عليه السلام" سفارش د مى كرد. [ اثباة الهداة، ج 2، ص 109]

خبر از قيام مختار

اصحاب امام سجاد "عليه السلام" به آن حضرت عرض كردند: يا بن رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم امام على "عليه السلام" ماجراى قيام مختار را خبر داده ولى نفرموده است چه وقت كشته مى شود و چه كسى او را مى كشد؟ حضرت فرمود: اميرالمؤ منين "عليه السلام" راست گفته، آيا به شما خبر ندهم كه چه وقت اين امر واقع مى شود؟ گفتند: چرا. فرمود: از اين تاريخ تا سه سال ديگر در فلان روز واقع مى شود و به زودى در فلان روز سر ابن زياد و شمر را مى آورند و ما آنها را در جلو خود مى گذاريم و غذا مى خوريم و به آنها نگاه مى كنيم، چون مختار قيام كرد .حضرت با اصحاب خود بر سر سفره بود به آنها فرمود: برادران دل خوش كنيد و بخوريد كه شما غذا مى خوريد و در حالى كه ستمكاران بنى اميه را درو مى كنند. گفتند: كجا؟ فرمود: فلان جا. مختار آنها را مى كشد و به زودى فلان روز دو سر را براى ما مى آورند.

در آن روز معهود آن حضرت از نماز فارغ شده بود و مى خاست بر سر سفره بنشيند كه سرا را آوردند، چون چشمش به آنها افتاد سجده كرد و گفت: شكر خدايى را كه مرا زنده داشت تا اين سرها را به من نماياند. [ اثباة الهداة، ج 5، ص 247]

تقسيم پول نان به عدالت

روزى دو نفر بر سر پول نان هاى خود اختلاف داشتند لذا جهت حل اختلاف خدمت حضرت على "عليه السلام" رسيدند و عرض كردند: يا على "عليه السلام" يكى از ما پنج نان و ديگرى سه نان داشت، يك نفر ميهمان بر ما وارد شد و هم غذاى ما شد او وقتى كه خواست برود هشت درهم به ازاء آنچه خورده بود به ما داد، من كه پنج قرص نان دارم پنج درهم آن را مى خواهم و آنكه سه قرص نان دارد را سه دهم حاضرم بدهم ليكن او مى گويد: بايد چهار به چهار پول را نصف كنى. حضرت ابتدا به صاحب سه نان فرمود: سر اين مسائل دعوا نكن. بيا سه درهم را بردار و برو؛ اهميتى ندارد، براى اينها سزاوار نيست دعوا كنيد اما آن شخص د گفت: يا على "عليه السلام" قبول ندارم، حق من چهار درهم است چرا كه اين هشت درهم را آن شخص باى ما دو تا داده است. حضرت فرمود: اگر حق را مى خواهى يك درهم بيشتر حق تو نيست، او داد و فرياد كرد كه چرا حق من اينقدر كم است من سه نان داشتم، يك درهم و او كه پنج نان داشته هفت درهم.

حضرت فرمود: تو سه نان داشتى، خودت هم از آن خورده اى آن هم كه پنج تا نان داشته از آن پنج تاى خود خورده است مهمانى كه بر شما وارد شده آنهم خورده است. مى شود جمعا سه نفر در قبال هشت قرص نا. پس هشت قرص نان سه قسمت مى گردد هر كدامتان هشت قسمت از 24 قسمت خورده ايد يا اگر خواستيد به تعبير ديگر، هر كدام از شما سه نفر، دو
قرص نان و دو ثلث نانها را خورده ايد. پس د بنابراى آن كسى كه سه نان دارد خودش دو قرص نان و دو ثلث از نانهاى خود را خورده است. پس يك ثلث آن باقى مانده است كه آن ميهمان خورده است. اما آنكه پنج قرص نان داشت دو قرص نان و دو ثلث آنها را خود خورده و دو قرص بعلاوه يك ثلث هم ديگر آن براى مهمان گذاشته است. بنابراين اگر بخواهيد تقسيم كنيد آن كسى كه سه قرص نان داشته تنها يك ثلث از نان خود را به ميهمان داد و كسى كه پنج قرص نان دارد دو نان و دو ثلث نان خود را داده پس هفت درهم مال اوست و يك درهم هم مال توست. [ بحارالانوار، ج 9 ص 486]

/ 356