همام كيست؟ - هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

همام كيست؟

روايتى است از اميرالمؤ منين "عليه السلام" در اصول كافى و نهج البلاغه نقل شده كه روايت بلندى است و به خطبه همام معروف است. اين خطبه عجيبى است و ما قسمت اول اين خطبه را از جلد 2 اصول كافى ص 226 نقل مى كنيم از امام صادق "عليه السلام":
مردى كه او را همام صدا مى كردند و عابد و زاهد كوشايى بود وقتى كه اميرالمؤ منين "عليه السلام" مشغول خطبه بود از جايش بلند شد و گفت: اى اميرمؤ منان! مؤ من را آنطور براى ما تعريف كن كه انگار او را در برابر خودمان مى بينيم.

امام "عليه السلام" در پاسخ به او تاءمل و درنگ فرمود: زيرا مصلحت را در تاءخير جواب مى ديد، پس از آن امام بطور اجمال فرمود: اى همام، تو خود از خدا بترس و نيكوكار باش كه ان الله مع الذين اتقوا والذين هم محسنون [ سوره 16، آيه 128] يعنى: خدا با پرهيزكاران و نيكوكرداران است. همام به اين پاسخ اكتفا نكرد تا اينكه حضرت را سوگند داد: امام خطبه اى مفصل از اوصاف مؤ من فرمود: چون امام اوصاف مؤ من را مى شمارد همام بى هوش شد و در آن بى هوشى از دنيا رفت. على "عليه السلام" فرمود باشيد سوگند به خدا كه از چنين پيش آمدى بر او مى ترسيدم و پس د از آن فرمود: اندرزهاى درست به اهلش چنين تاءثير مى كند يكى از حاضرين "ابن كواكه از خوارج بود" گفت: يا اميرالمؤ منين "عليه السلام" تو چه حال دارى؟ و چرا اين اندرزها در تو تاءثير ندارد، يا چون چنين گمان مى داشتى چرا باعث مرگ او شدى؟" امام "عليه السلام" فرمود: واى بر تو هر اجلى را وقتى است كه از آن نمى گذرد دير يا زود نمى شود و سببى است كه از آن تجاوز نمى كند پس از اينگونه گفتار كه شيطان بر زبانت راند بازيست. [ نهج البلاغه فيض الاسلام. ص 613]

متن خطبه همام المؤ من من هو الكيس الفطن...
مؤ من زيرك و تيز هوش است كه بشاش است و اگر غصه اى هم داشته باشد آنرا آشكار نمى كند دلش از هر چيز ديگر و خودش از همه چيز در نظرش خوارتر، از هر كس كه از بين رفتنى باشد دورى مى كند و نسبت به حسنات و نيك ها طمعكار و آزمند است كينه توز نيست چشم تنگ نمى باشد، جر و بحث بيهوده نمى كند، كارش سبب و نفرين
كردن نيست، پيوسته عيب نمى گيرد، غيبت نمى كند، از اينكه بالاتر از ديگران باشد خوشش نمى آيد، ريا و سمعه را دوست نمى دارد، در مسائل بى تفاوت نيست، همتش عالى است، سكوتش فراوان با وقار است، با مروت است "نيك ديگران در حق او" يادش مى ماند، پايمرد و قدر دان است، اگر غمى هم داشته باشد از روى تفكر و تعقل است و بى مورد نيست، از فقرش خشنود است خوش بر خورد و قابل انعطاف است، استبداد در كارش نيست، پايبند به عهد و پيمان است، و اذيتش كم، دروغ نمى گويد و پرده درى نمى كند...

ايراد خطبه اى بدون نقطه

خطبه اى است بدون نقطه كه حضرت امير "عليه السلام" پيرامون مسائلى چون حمد الهى و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بت پرستى - اطاعت حق - ازدواج پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم، اخلاقيات و... صحبت فرموده اند: "البته اين خطبه طولانى است كه مختصرى از آن آمده است".

الحمد لله اهل الحمد و ماواه، و له اوكد الحمد و احلاه و اسرع الحمد و اسراه و اطهر الحمد و اسماه و اكرم الحمد و اولاه، الحمد لله الملك الملك المحمود و المالك الود مصور كل مولود و مال كل مطرود، ساطح المهاد و موطد الاطواد و مرسل الامطار و مسهل الاوطار، عالم الاسرار و مدركها و مدمر الا ملاك و مهلكها و مكور الدهور و مكررها و مورد الامور و مصدرها، عم سماحه و كمل ركامه و همل، و طاوع السوال و الامل، و اوسع الرمل و ارمل، احمده حمدا ممدودا و اوحده كما وحد الاواه، و هو الله لا اله للامم سواه و لاصادع لما عدله و سواه...

حمد و ثناء خداوندى را كه اهل حمد بوده و جايگه آن مختص او مى باشد و برترين و شيرين ترين و سريع ترين و گسترده ترين و پاكترين و بالاترين و گرامى ترين و سزاوارترين حمدها بر ذات او باد. سپاس خداوندى را كه پادشاهى است مورد ستايش و مالكى است بسيار مهربان و با محبت، هر مولودى را صورت مى بخشد و هر طرد شده اى را ملجا و پناهگاه است، گستراننده دشت ها و صحراها و برپا كننده كوهها و بلندى ها است، فرو فرستنده بارانها و آسان كننده مشكلات و نيازها است، عالم و دانا به همه اسرار و درهم كوبنده و نابود كننده همه پادشاهان است، روزگاران را به سرانجام رسانده و آنان
را مجددا به عرصه وجود مى آورد و مرجع و مصدر همه امور اوست، جود و عطايش د همه چيز را رد برگرفته و ابر بخشش او، با كمال ريزش، همگان را فرا گرفته است، خواسته ها و اميدهاى بندگان را برآورده نمود و به ريگزاران افزونى و توسعه بخشيده است.

حمد و ستايش مى كنم او را، حمد و ستايشى بى انتها، و يگانه اش د مى شمارم همانگونه كه بنده دعا كننده گريان، او را يگانه مى شمارد و اوست خداوندى كه امتها را خدايى جز او نيست، و كسى نيست كه آنچه را كه او بر پا و تنظيم كرده درهم فرو ريزد... [ سفينة البحار، ج 1، ص 397]

حمد حق تعالى

مولاى عارفان اميرمؤ منان على "عليه السلام" در باب حمد مطالبى بسيار عالى دارد كه از باب نمونه جملاتى از آن را از كتاب مستدرك سفينة البحار ج 3، ص 73 نقل مى كنيم:

الحمد لله الذى جعل الحمد على عباده من غير حاجة منه الى حامديه، و طريقا من طرق الاعتراف بلا هوتيته صمدانيته...
يعنى: خداوند را سپاس، كه بندگانش را مشرف به تشريف حمد فرمود، بدون اينكه به سپاسگزارى آنان نيازمند باشد، و اين كلمه جامعه را كه بايد از عمق قلب و حقيقت وجود برخيزد، راهى از راههاى اعتراف به لاهوتيت و صمديت و ربوبيت و فرديت خود قرار داد و آن را علت ازدياد رحمتش بر عباد اعلام كرد و راهى روشن براى طالب فضلش فرمود، و در كنون و سر اين لفظ، حقيقت اين معنى را كه سپاس و حمد اعتراف به منعم بودن او نسبت بر هر حمدى است جلوه داد.

/ 356