استطاعت و قدرت - هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

استطاعت و قدرت

شخصى از حضرت على "عليه السلام" از قدرت و استطاعت سؤ ال كرد؛ كه آيا انسان قدرت و استطاعت دارد و كارها را با قدرت و استطاعت خود مى كند يا فاقد قدرت و استطاعت است؟ و اگر قدرت و استطاعت دارد و كارها را با حول و قوة خود انجام مى دهد پس دخالت خداوند در كارى كه انسان به قدرت و استطاعت خود مى كند چگونه است؟

امام به او فرمود: سالت عن الاستطاعة تملكها من دون الله او مع الله؟ يعنى: تو از
استطاعت سوال كردى. آيا تو كه مالك اين استطاعت هستى، خود به خود و بدون دخالت خداوند صاحب اين استطاعتى؟ يا با شركت خداوند صاحب آن شدى؟
سؤ ال كننده در جواب حضرت متحير ماند كه چه بگويد. امام فرمود:
اگر تو مدعى شوى كه، تو و خدا با هم صاحب اين استطاعت و قدرت هستيد، تو را مى كشم "زيرا تو خود را شريك خدا و همدوش خدا فرض د كرده اى و اين كفر است" و اگر باز هم بگويى، بدون خدا، صاحب اين استطاعت و قدرت هستى، باز تو را مى كشم "زيرا خود را از دايره نياز به خداوند خارج كرده اى".

سؤال كننده پرسيد: پس چه بگويم يا على؟ حضرت فرمود: تو به مشيت و اراده حق، صاحب استطاعت و قدرت مى باشى، در حالى كه در همين حال خداوند، صاحب مستقل اين استطاعت است "يعنى: تو صاحب اين استطاعتى، امام صاحب قائم بالذات و غير متكى به غير"
اگر به تو استطاعت مى دهد، اين استطاعت تو عطيه اوست و اگر از تو سلب مى كند، تو را در بوته آزمايش قرار مى دهد. در عين حال بايد بدانى آنچه به تو تمليك مى كند در عين اينكه به تو تمليك مى كند، خودش مالك اوست. تو را به هر چه قادر مى سازد باز تحت قدرت خود اوست و از تحت قدرت او خارج نمى شود. [ تحف العقول صفحه 468]

انواع اسمهاى على

على "عليه السلام" مى فرمايد نام من در انجيل به اليا و در تورات به برى و در زبور به ارى آمده است. [ بحار ج 35 / 46] مادرم مرا حيدر "شير" ناميد و پدرم به ظهير نام نهاد و عرب به على صدايم مى زد.

تا رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم زنده بود حسن، مرا ابوالحسين صدا مى زد و حسين نيز مرا ابوالحسن مى خواند، و هر دوى آنها جدشان را پدر صدا مى زدند ولى پس از رحلت آن بزرگوار مرا پدر خواندند. [ خصال / 421]




/ 356