خيبر كشاى علوى - هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




خيبر كشاى علوى

در جنگ خيبر وضع حساسى در روزهاى اول آن بوجود آمده بود و يك حالت شكستى در ميان مسلمانان پيدا شده بود و روحيه ها به علت عقب نشستن عمرو ابوبكر در جنگ ضعيف شده بود، و بر عكس روحيه دشمن بسيار قوى گرديده بود و اسلام در مخاطره بود. شب بود پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: فردا علم را به دست كسى مى دهم كه خدا او را دوست دارد و من هم او را دوست دارم و او نزد من و خدا را دوست دارد. صبح فردا اميرالمؤمنين "عليه السلام" از چشم درد شديدى اظهار ناراحتى مى كرد، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم، على "عليه السلام" را خواست و با آب دهانى كه به چشمهاى على "عليه السلام" ماليد چشمان آن حضرت خوب شد. پيامبر علم را به دست على "عليه السلام" داد، على "عليه السلام" مهياى جنگ است لذا پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مى خواهد نكته اى را به على "عليه السلام" بگويد. على "عليه السلام" سواره و پيامبر و علم در دست على "عليه السلام" است و لشكر مهياى به ميدان رفتن!

پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در اين موقع فرمودند: يا على "عليه السلام"الان ان يهدى الله بك رجلا خير لك من الدنيا و ما فيها؛ يا على! اگر خداوند بوسيله تو شخصى را هدايت كند براى تو از دنيا و آنچه در دنياست بهتر است لذا پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: مهمتر از جنگ اين است كه يا على "عليه السلام" تو بتوانى كسى را هدايت كنى و به راه مستقيم بياورى "خير لك من الدنيا و فيها" از دنيا و آنچه در دنياست پاداشش بيشتر است.
على "عليه السلام" پرچم سفيد را برافراشت و در دست گرفت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم به او فرمود:

جبرئيل همراه توست و پيروزى با توست خدا در دل آنان ترس و بيم افكنده است و بدان كه آنان در كتاب خويش خوانده اند نام كسى را كه مغلوبشان مى سازد و آن نام در كتاب آنها ايليا "على" است چون به آنان رسيدى بگو! نام من على است به اراده خداوند خوار خواهند شد. على "عليه السلام" به ميدان تاخت و نخست با بزرگ يهود كه مرحب نام داشت روبرو شد و بعد از گفت و شنودى كه شد سرانجام با تيغ شمشير على "عليه السلام" مرحب به زمين افتاد، يهوديان به درون قلعه فرار كردند و پناه گرفتند و در قلعه را نيز بستند، على "عليه السلام" پشت در قلعه امد و آن در را كه 20 نفر مى بستند يك تنه از جا كند و بر روى خندقى كه يهوديان براى جلوگيرى از نفوذ مسلمانان كنده بودند افكند. آنگاه مسلمانان از روى آن گذشتند و به قلعه در آمدند... و پيروز شدند. [ ارشاد مفيد، ص 58]

مهريه حضرت فاطمه

على "عليه السلام" مى گويد: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به من فرمود: يا على! برخيز و زره خود را بفروش من برخاستم و آن را فروخته و پولش را خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آوردم "بعضى از مورخين قيمت زره را چهارصد و برخى چهارصد و هشتاد و بعضى هم پانصد درهم نوشته اند"رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بدون اينكه آنها را بشمارد مشتى را برداشت و به بلال داد و فرمود: براى فاطمه عليهاالسلام عطرى تهيه كن و سپس با دو دست خود باقيمانده درهم ها را برداشت و به ابى بكر داد و فرمود: براى فاطمه عليهاالسلام آنچه جامه و اثاث خانه مورد نياز است خريدارى كن و عمار ياسر و عده اى از اصحاب نيز همراه او رفتند تا اثاث را تهيه نمايند.اثاثيه حضرت تهيه شد ابوبكر و همراهانش آنها را خدمت پيامبر "عليه السلام" آوردند و به آن حضرت عرضه نمودند رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در حالى كه آنها را با دست خود زير و رو مى كرد فرمود: بارك الله لاهل البيت خداوند براى خانواده مبارك گرداند.
على "عليه السلام" نيز كف اتاق زندگى خود با حضرت فاطمه عليهاالسلام را شن نرم ريخت و چوبى را از ديوارى به ديوار ديگر نصب كرد تا كه لباسهاى خود را روى آن بياندازند و پوست
گوسفندى را انداخته و متكايى از ليف خرما در كنار آن نهاد. [ بحارالانوار، ج 43، ص 114]

البته در بين خواستگاران حضرت زهرا عليهاالسلام بعضى از آنها بسيار ثروتمند بودند: از جمله آنها عبدالرحمن بن عوف بود كه به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم عرض كرد: يا رسول الله اگر فاطمه عليهاالسلام را به من تزويج كنى يكصد شتر كه براشان كتان مصرى باشد به اضافه ده هزار دينار، مهريه او خواهم كرد. ولى آن حضرت نپذيرفت و يك مشت از زمين سنگريزه برداشت و به عبدالرحمن داد او ديد سنگها مرواريد و گوهر است. سپس پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: من يقدر على هذا لا يهمه كثرة المهر كسى كه بتواند سنگريزه را مرواريد كند زيادى مهريه برايش اهميت ندارد.

/ 356