شان نزول سوره هل اتى - هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شان نزول سوره هل اتى

... و روز بيست و پنجم از ماه ذى الحجه خداوند بواسطه نزول سوره هل اتى از صدقه اهل بيت "عليه السلام" قدردانى فرمود، و هديه شان را در راه خدا پذيرفت و وصف و مدح و ثناى آنها را در كتابش فرو فرستاد. شرح اين ماجرا چنين است كه حسنين "عليه السلام" بيمار شدند و جد ايشان و عموم مردم به عيادتشان آمدند. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از حضرت على "عليه السلام" پرسيد: اى ابوالحسن چرا براى فرزندانت نذرى نمى كنى، على "عليه السلام" جواب داد: نذر مى كنم كه اگر فرزندانم از اين بيمارى شفا يافتند به عنوان شكرگزارى از خداوند عزوجل سه روز را روزه بگيرم. فاطمه عليهاالسلام و فضه خدمتكار آنها نيز همين نذر را كردند امام حسن و امام حسين "عليه السلام" وقتى شفا يافتند كه هيچ چيز در خانه آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم نبود على "عليه السلام" كسى را پيش شمعون خيبرى فرستاد تا از او سه پيمانه جو قرض كند و در بعضى روايتها چنين آمده است كه: على "عليه السلام" كسى را پيش همسايه يهودى اش كه پشم ريس بود و او را شمعون صدا مى كردند فرستاد، تا از او بپرسد آيا پشمى دارد كه بدهند فاطمه عليهاالسلام دختر محمد صلى الله عليه و آله و سلم آنرا بريسد و در مقابل سه پيمانه جو مزد بگيرد يا نه؟ آن يهودى پذيرفت، و پشم و جو را پيش فاطمه عليهاالسلام آورد.

گفته اند: فاطمه عليهاالسلام از جا برخاست و جو را آسيا كرد و پنج گرده نان باى هر يك از اهل خانه تهيه كرد. على "عليه السلام" هم نماز مغرب را با پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم برگزار كرد و به منزل آمد، وقتى كه غذا را پيش روى آن حضرت گذاشتند درمانده اى بر آستانه در ظاهر شد و اظهار داشت: سلام بر شما اهل بيت محمد صلى الله عليه و آله و سلم درماندهاى از درماندگان مسلمانم غذايى به من بدهيد تا خدا از غذاهاى بهشتى نصيبتان كند. على "عليه السلام" اين صدا را شنيد فرمان داد گرده هاى نان را به او بدهند آنگاه شب و روز را صبر كردند و جز آب چيزى نخوردند وقتى روز دوم، شد فاطمه عليهاالسلام، برخاست و جو را آسياب كرد و نان پخت، على "عليه السلام"با پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نماز مغرب را گزارد و به منزل بازگشت مجددا وقتى غذا را پيش روى حضرتش گذاشتند يتيمى بر آستانه در ظاهر شد، و گفت: سلام بر شما اهل بيت محمد صلى الله عليه و آله و سلم يتيمى هستم از مهاجر زاده ها كه پدرم در روز عقبه به شهادت رسيده است غذايى به من بدهيد تا خدا از غذاهاى بهشتى نصيب شما بكند، همانند شب قبل همگى غذا را به آن يتيم دادند روز سوم نيز فاطمه زهرا عليهاالسلام پيمانه سوم جو را آسياب كرد، و نان را آماده كرد شب هنگام موقعه افطار ناگهان اسيرى بر آستانه در ايستاد و گفت: سلام بر شما اهل بيت محمد صلى الله عليه و آله و سلم آيا ما را اسير مى كنيد و آن وقت غذايى بما نمى دهيد؟ على "عليه السلام" فرمان داد، غذاى آن شب را هم به او بدهند لذا آنها سه شبانه روز جز آب هيچ نخوردند، روز چهارم كه شد نذرشان پايان يافت، على "عليه السلام" دست حسن "عليه السلام" را در دست راستش و دست حسين "عليه السلام" را در دست چپش گرفت و پيش رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آمدند وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آنان را چنين ديد رو به حضرت على "عليه السلام" كرد و پرسيد، اى ابوالحسن چرا شما را در اين وضعيت سخت مى بينم؟ بياييد به اطاق فاطمه عليهاالسلام برويم.

وارد اتاق او شدند ديدند، حضرت فاطمه عليهاالسلام در محراب نماز خود ايستاده و از شدت گرسنگى چشمهايش گود افتاده، وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فاطمه زهرا عليهاالسلام را اين گونه ديد فرمود: پناه بر خدا. اهل بيت محمد دارند از گرسنگى مى ميرند كه ناگه جبرئيل بر پيامبر نازل شد و فرمود: اى محمد صلى الله عليه و آله و سلم آنچه را كه خداوند نسبت به اهل بيت تو گوارا
داشته است بگير. حضرت فرمود: جبرئيل چه چيزى را بگيرم؟ جبرئيل او را به خواندن وا داشت هل اتى على الانسان حين من الدهر؛ تا آنجا كه لا نريد منكم جزاء و لا شكورا تا آخر سوره، و ثعلبى روايت كرده است كه در اين روز غذايى از آسمان برايشان فرود آمد كه تا هفت روز از آن غذا مى خوردند. [ المراقبات]

مقام امام على

روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آب خواست در آن وقت على "عليه السلام" و فاطمه عليهاالسلام و حسن و حسين "عليه السلام" در محضرش بودند وقتى كه آب آوردند، پيامبر ظرف آب را نخست به حسن "عليه السلام" و بعد به حسين "عليه السلام" و سپس به فاطمه عليهاالسلام داد. هر كدام از آنها كه آب مى آشاميدند، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به آن ها مى فرمود: هنيئا مريئالك... يعنى گوارا باد و نوش جانت باد اى... ولى وقتى كه ظرف آب را به على "عليه السلام" داد و او از آن آب نوشيد، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به او فرمود: هنيئا مريئالك يا ولى و حجتى على خلقى گوارا و نوش جانت باد اى ولى و حجت من بر مخلوفات آنگاه سجده خدا را بجا آورد. فاطمه عليهاالسلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم پرسيد، يا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم راز سجده شما چه بود. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: هنگامى كه هر كدام از شما آب نوشيديد و من گفتم گوارا باد و نوش جانت باد با گوشم شنيدم كه فرشتگان و جبرئيل نيز با من هم صدا شده و همين سخن را گفتند ولى هنگامى كه على "عليه السلام" آب آشاميد و گفتم هنيئا مريئالك، صداى ذات پاك خدا را شنيدم كه همين سخن را فرمود: از اين رو خدا را به عنوان شكر در برابر نعمتهايش سجده كردم. [ بحارالانوار، ج 76، ص 57]

/ 356