احترام را رد نكنيد - هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

احترام را رد نكنيد

امام صادق "عليه السلام" فرمود: دو نفر نزد على "عليه السلام" رفتند اميرالمؤمنين "عليه السلام" براى هر كدام يك پشتى "متكا" آورد تا پشت خود بگذارند يكى از آنها بر آن نشست و به آن تكيه داد ولى ديگرى بر ننشست. حضرت به او فرمود: بر آن متكا بنشين و تكيه بده كه احترام و اكرام را رد نمى كند مگر الاغ، و در جايى ديگر على "عليه السلام" فرمود: وقتى عدى پسر حاتم طايى نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آمد پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم او را به خانه خود برد و تنها تشك و متكايى كه آنجا بود براى او انداخت و او را بر آن نشاند. [ محجة البيضاء، ج 3، ص 372]

هزار باب علم

على "عليه السلام" در روزهاى آخر عمر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم لحظه اى آن حضرت را تنه نمى گذاشت در يكى از روزها على "عليه السلام" براى انجام كارى از نزد حضرت خارج شد، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم وقتى به هوش آمد، ديد على "عليه السلام" بر بالين او حاضر نيست به يكى از همسرانش كه حاضر بود فرمود: برادر و دوست مرا بگوييد نزد من آيد. عايشه به دنبال ابوبكر فرستاد و او بر بالين حضرت حاضر شد اما پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم همين كه او را ديد از او روى برگردانيد. ابوبكر برخاست و گفت اگر با من كارى مى داشتند مى فرمودند، اين را گفت و رفت. حضرت باز تقاضاى خود را تكرار كرد اين بار حفصه به دنبال عمر فرستاد و چون او حاضر شد حضرت روى خود را تكرار كرد اين بار حفصه به دنبال عمر فرستاد و چون او حاضر شد حضرت روى خود را از او برگردانيد او هم عمل و حرف ابوبكر را تكرار كرد و رفت. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مجددا تقاضاى خود را بيان داشت، ام سلمه گفت بخدا قسم او على "عليه السلام" را مى خواهد، پس او را حاضر نمودند چون رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم على "عليه السلام" را ديد او را به سينه خود چسبانيد و صحبت هاى مخفيانه اى با او كرد كه بسيار هم طول كشيد بعدا از على "عليه السلام" سؤال كردند رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم چه چيزى به شما گفت؟ حضرت فرمود: هزار باب علم به من آموخت كه

از هر باب ديگر برايم باز شد و وصايايى به من كرد كه ان شاء الله به آنها عمل خواهم كرد. [ محجة البيضاء، ج 8، ج ص 276]

امين پيامبر

پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم خود امين قريش بود لذا همه امانتهاى آنها نزد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بود. لذا پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم وقتى مجبور به هجرت شد على "عليه السلام" را جانشين مردم در مدينه كرد تا امانات خود را به صاحبانشنان برگرداند و قرضهاى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را بدهد، سپس دختران و زنانش را به مدينه برساند. پس از اينكه كفار قريش نزديك سپيده دم به خانه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ريختند على "عليه السلام" در رختخواب پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ديدند با حالت آشفته پرسيدند: كه محمد صلى الله عليه و آله و سلم كجاست؟ على "عليه السلام" گفت: مگر من مأمور و مسئول نگهدارى او بودم. آنها على "عليه السلام" را با زد و خورد به مسجدالحرام بردند و اندكى بعد رها ساختند. [ تاريخ طبرى، ج 3]

على "عليه السلام" پس از انجام سفارشات پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به همراهى فاطمه "مادر خود" و فاطمه "دختر پيامبر" و فاطمه "دختر زبير" و ديگران به سوى مدينه به راه افتاد. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم 5 روز در محله قبا توقف كرد و فرمود: تا برادرم على "عليه السلام" به من ملحق نشود وارد مدينه نمى شوم... در بين راه هشت تن از كفار مكه راه را بر على "عليه السلام" بستند آنگاه جناج غلام حرب بن اميه راه را بر حضرت على "عليه السلام" بست. حضرت به ايمن "پسرام ايمن" و ابو واقد دستور داد شترهاى زنان را بخوابانند، آنگاه حضرت على "عليه السلام" با جناح جنگيد و او را دو نيم كرد، لذا مابقى كفار از ترس راه را بر حضرت باز كردند... [ ارشاد مفيد، ص 22] حضرت على "عليه السلام" در آن، شب براى حفظ جان پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم با خطر مواجه بود چنانچه خود آن حضرت مى فرمايد:




  • وقيت بنفسى خير من وطى الحصى



  • و من طاف بالبيت العتيق و بالحجر



  • [ شواهد التنزيل ]

يعنى: با جان خدم بهترين كسى را كه پا بر زمين نهاده و به كعبه و حجر اسماعيل طواف نموده نگهدارى نمودم.

و در منزلت و شأن على "عليه السلام" نيز خداى تعالى با فرستادن آيه شريفه و من الناس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات الله [ و از مردم كسى هست كه جان خود را در راه خشنودى خدا مى فروشد "بقره/ 207"] از جانفشانى مخلصانه على "عليه السلام" قدردانى كرد.

/ 356