غذايى آماده - هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

غذايى آماده

على "عليه السلام" مى فرمايد: سه روز مى گذشت و ما در خانه خود غذايى براى خوردن نداشتيم. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به خانه ما آمد و فرمود:اى على "عليه السلام" خوراكى نرد خود داريد؟ عرض كردم به خدايى كه شما را گرامى داشته و به رسالت خويش برگزيده، اكنون سه روز است كه خود و همسر و فرزندانم با گرسنگى سر كرده ايم پس رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به دخترش زهرا عليهاالسلام فرمود: تا به ميان اتاق "ديگر" برود شايد چيزى را براى خوردن بيابد. فاطمه عليهاالسلام گفت: يا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم من الان از آن اتاق بيرون آمده ام "خوراكى در آنجا وجود ندارد" من به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم عرض كردم: اگر اجازه دهيد من داخل اتاق شوم. حضرت فرمود: به اذن خداوند داخل شد. همين كه من وارد اتاق شدم طبقى ديدم كه در آن طبق، خرماى تازه و ظرفى از غذا در كنار آن قرار دارد، غذا را برداشته نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آوردم حضرت فرمود: آيا آورنده غذا را ديدى؟ گفتم: بله. فرمود او را برايم وصف كن.




عرض كردم، رنگهاى سرخ و سبز و زرد در برابر ديدگانم ظاهر شد. حضرت فرمود اينها خطوط پر جبرئيل است كه با در و ياقوت و جواهر تزيين شده است... [ خصال، ص 698]

ابراهيم فرزند رسول خدا

على "عليه السلام" مى فرمايد: ابراهيم كودك شيرخوار رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در حالى كه بيش از هيجده ماه نداشت از دنيا رفت و پدر را در عزاى خود نشاند. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از من خواست تا به كار غسل و تجهيز او بپردازم، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نيز او را در كفن پيچيد و حنوطش كرد. سپس فرمود: على "عليه السلام" تو پيكر كودك را بگير و به قبرستان ببر. على "عليه السلام" مى فرمايد: جنازه را به همراه عده اى به قبرستان بقيع آوردم، حضرت بر او نماز گزارد. سپس نزديك قبر آمد و به من فرمود: تا درون قبر روم، من در قبر رفتم و حضرت پيكر طفل خود را به دستم داد در همين حال كه جنازه كودكش را به قبر سرازير مى كرد سرشك اشك از ديدگان مباركش باريدن گرفت از گريه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مسلمانان هم به گريه افتادند زن و مرد همه گريستند ولى صداى مردها بر زنها غلبه داشت لحظاتى به همين منوال گذشت و مردم همچنان مى گريستند، تا اينكه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از مردم خواست تا ساكت شوند سپس خطاب به فرزندش فرمود: هر چند ديدگان اشك بار است و دل از فراغت مى سوزد اما هرگز سخنى كه موجب خشم و غضب خداوند شود نخواهيم گفت ما در سوگ تو نشسته ايم و از فقدان تو بسى اندوه در دل داريم... [ مستدرك، ج 2، ص 460]

آيه تطهير

على "عليه السلام" مى فرمايد: آن روزى كه آيه نازل شد: "انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل بيت و يطهركم تطهيرا"
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و من فاطمه عليهاالسلام و حسن "عليه السلام" و حسين "عليه السلام" را در ميان عبايى جمع كرده بود و آنها را گرد خود نشانده بود در آن جمع جزء اين پنج تن احدى حضور نداشت.

رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم همانجا دست به نيايش برداشت و گفت: خداوندا! اينان عزيزان من و خويشان و نزديكان منند پس آنان را از هر رجس و پليدى دور گردان و آنان را در نهايت پاكى و طهارت قرار ده ام سلمه همسر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم كه حاضر بود و مى شنيد، نزديك آمد و از حضرت پرسيد آيا من هم جزو اين جمع هستم؟ حضرت فرمود: تو بر خير و نيكى هستى، اما آهى شريفه مشمول تو نيست بلكه فقط من و برادرم على "عليه السلام"و فاطمه عليهاالسلام و حسن "عليه السلام" و حسين "عليه السلام" مصداق آيه هستيم و جز ما نه فرزند ديگر از نسل حسين "عليه السلام" در شمار اهل البيت خواهند است

/ 356