تجلى ايثار در مهمانى - هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تجلى ايثار در مهمانى

مردى خدمت نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم رسيد و اظهار گرسنگى نمود، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم او را به خانه همسران خود راهنمايى كرد تا از او پذيرايى شود آنها نيز گفتند: در خانه جز آب چيز ديگرى ندارند. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم رو به اصحاب كرد و فرمود: چه كى اين مهمان را به خانه خود مى پذيرد؟ على "عليه السلام" فرمود: من او را به خانه مى برم، هر دو به اتفاق روانه منزل آن حضرت شدند. اميرالمؤمنين "عليه السلام" آمدن مهمان را به همسر خود فاطمه زهرا عليهاالسلام اطلاع داد و از وضع غذاى خانه جويا شد. حضرت فاطمه عليهاالسلام جواب داد قدرى خوراك به اندازه بچه ها موجود است ولى مهمان را بر خود مقدم مى داريم حضرت على "عليه السلام" فرمود: شما بچه ها را خواب كن من، نيز چراغ خانه را خاموش مى كنم "گويا على "عليه السلام" مى خواهد مهمان به واسطه تاريكى شب آنهم به بهانه خوابيدن بچه ها، متوجه كمى غذا نشود و با خيالى آسوده غذا بخورد "اميرالمؤمنان "عليه السلام"" بر سفر سفره نشست اما از آن غذا نخورد و مهمان نيز بر اثر تاريكى متوجه غذا نخوردن آن حضرت نشد به هر صورت آن شب سپرى شد و مهمان از خوراك خانه على "عليه السلام" بهره مند شد ليكن اهل خانه با گرسنگى شب را صبح كردند آن هنگام آيه شريفه و يوثرون على انفسهم و لو كان بهم خصاصة [ حشر/ 8] نازل گرديد. [ تفسير نمونه، ج 23، ص 519]

سرور و سالار عرب

عبدالرحمن بن ابى ليلى از امام حسين "عليه السلام" روايت مى كند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به انس فرمود: انس، سيد و سرور عرب را بخوان كه نزد من بيايد، عرض كرد: يا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم مگر شما سيد و سرور عرب نيستيد؟ فرمود: من سرور فرزندان آدم هستم و على "عليه السلام" سرور و سالار عرب است. انس على "عليه السلام" را فرا خواند چون على "عليه السلام" آمد، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: اى انس، گروه انصار را نزد من بخوان، چون همه آنها خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم رسيدند. فرمود: اى گروه انصار اين على "عليه السلام" سرور و سالار عرب است. پس بپاس دوستى من دوستش داريد و بخاطر گرامى بودن وى نزد من، گراميش بداريد كه آنچه به شما گفتم مطلبى است كه جبرئيل مرا از جانب خداوند به آن مأمور ساخته است. [ امالى شيخ مفيد، ص 57]

با كسى محشور مى شود كه دوستش مى دارى

اضبغ بن نباته مى گويد: روزى اميرالمؤمنين على "عليه السلام" دست حارث همدانى را گرفت و فرمود: اى حارث، روزى من از آزار و حسد قريش و منافقين به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شكوه كردم رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم دستم را در دست خود گرفت چنانچه من دست تو را گرفته ام آنگه فرمود: چون روز قيامت شود من دست به ريسمان و دستاويز عصمت پروردگار صاحب عرش زنم و تو اى على "عليه السلام" دست به دامان شما مى زنند، اكنون بگو ببينم در آن حال فكر مى كنى كه خدا با پيغمبرش صلى الله عليه و آله و سلم چه خواهد كرد؟ و پيامبرش صلى الله عليه و آله و سلم با وصى خود "عليه السلام" چه مى كند؟ حارث آنچه گفتم بپذير كه اندكى است از بسيار "و نمونه اى است از خروار" آرى تو با كسى محشور مى شود كه دوستش مى دارى و براى توست تمام اعمالى كه براى خود كسب كرده اى و اين مطلب را سه بار تكرار فرمود: در اين هنگام حارث از جاى خود برخاست و در حالى كه عباى او به زمين كشيده مى شد گفت: از اين پس ديگر باك ندارم كه مرگ بسوى من آيد يا من به سوى مرگ بودم [ امالى شيخ مفيد]

اميرالمؤمنين لقب الهى

ابوحمزه ثمالى مى گويد: امام باقر "عليه السلام" از پدرش روايت كرده كه جد بزرگوارش فرموده است: خداوند جل جلاله جبرئيل را به نزد محمد صلى الله عليه و آله و سلم فرستاد، تا آن حضرت در حال حيات خود براى ولايت على "عليه السلام" از مردم شاهد و گواه بگيرد، و پيش از وفات خود حضرتش را به نام اميرالمؤمنين "عليه السلام" نامگذارى نمايد. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نه نفر از ياران و مشهورين از اصحاب خود را فرا خواند و فرمود: من شما را فرا خوانده ام تاگواهان الهى در روى زمين باشيد، خواه بر گواهى خود پايدارى كنيد، يا كتمان نموده و از اداى شهادت خوددارى كنيد. آنگاه فرمود: اى ابابكر برخيز و بر على "عليه السلام" بنام اميرالمؤمنين "عليه السلام" سلام ده. او گفت: ايا اين فرمان خدا و رسول صلى الله عليه و آله و سلم اوست؟ رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: آرى. وى برخاست و بر آن حضرت به عنوان اميرمؤمنان سلام داد. سپس فرمود: عمر. برخيز و بر على بنام اميرمؤمنان "عليه السلام" سلام كن. عمر گفت: ايا به فرمان خدا و رسولش او را اميرمؤمنان "عليه السلام" بناميم؟ حضرت فرمود: آرى. او نيز برخاست و سلام كرد سپس به مقداد بن اسود كندى فرمود: برخيز و به على "عليه السلام" بنام اميرمؤمنان "عليه السلام" سلام ده، او برخاست و سلام داد و سخن آن دو نفر را تكرار نكرد. آنگاه به ابوذر غفارى فرمود: برخيز و به على "عليه السلام" بنام اميرمؤمنان "عليه السلام" سلام ده، وى برخاست و سلام داد، بعد به حذيفه يمانى و عماربن ياسر و عبدالله بن مسعود و بريده كه از همه آنان جوان تر بود فرمود: برخيز و بر اميرمؤمنان "عليه السلام" سلام كن او نيز برخاست و سلام داد. [ در خبر نام نهمين نفر و سلام وى كه ظاهرا سلمان فارسى بوده از قلم افتاده است] پس از آن رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: من شما را براى اين كار خواندم تا در اين زمينه گواهان الهى باشيد خواه بر آن پايدار بمانيد يا ترك اداى شهادت كنيد. [ امالى شيخ مفيد، صد 30]

/ 356