تمام مردم دنيا يك طرف... - هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تمام مردم دنيا يك طرف...

علقمه و اسود مى گويند ما به ابوايوب انصارى در منزلش وارد شديم و از او پرسيديم اى ابوايوب! خداوند پيغمبر خود را گرامى داشت و تو را بواسطه صحبت با رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فضيلت داد؛ حال براى ما بگو چگونه به حمايت از على "عليه السلام" برخاسته و با اهل توحيد "منظور اصحاب معاويه است كه به ظاهر مسلمان بودند" جنگ كردى؟

ابوايوب گفت: بخدا سوگند روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در همين اطاقى كه ما و شما فعلا در آن نشسته ايم، نشسته بود در اطاق كسى جز رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و على بن ابيطالب "عليه السلام" كه در سمت راست پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بود و من كه در سمت چپ حضرت بودم و انس بن مالك كه خادم آن حضرت بود كسى نبود، كه ناگهان در زدند حضرت فرمود در را باز كنيد براى عمار، مرد پاك و پاكيزه؛ در را باز كردند و عمار داخل شد و سالم كرد، حضرت به او خوش آمد گفت.

سپس فرمود: اى عمار! بزودى بعد از من در امت من فتنه برپا مى شود بطوريكه شمشير به روى هم مى كشند و بعضى از آنها همديگر را مى كشند، چون چنين ديدى بر تو باد به آن مردى كه در سمت راست من نشسته و اشاره به حضرت اميرالمؤمنين "عليه السلام" كردند سپس فرمود:
اگر ديدى تمام مردم جهان در يك مسير حركت مى كنند و على بن ابيطالب "عليه السلام" به تنهايى در مسير ديگرى حركت مى كند تو در مسير على "عليه السلام" حركت كن و مردم را رها كن، اى عمار! على "عليه السلام" تو را در ضلالت و پستى وارد نمى كند، و از راه هدايت تو را در نمى كند اى عمار! متابعت از على "عليه السلام" متابعت از من و متابعت از من متابعت از خداست.[ امام شناسى، ج 1]

پيشواى شرفاء

انس مى گويد: رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم به من فرمود: آب وضوئى براى من مهيا كن! سپس برخاست و دو ركعت نماز خواند سپس به من فرمود: اى انس! اولين كسى كه از اين در بر تو وارد مى شود، امير و سالار مؤمنين و آقا و مولاى مسلمين و پيشواى شرفاء و تابنده چهره هاى بهشت كه در غرفه هاى امن پروردگار جاى دارند و خاتم اوصياء من خواهد بود.

انس مى گويد: من با خود گفتم: بار پروردگارا! او را مردى از انصار قرار بده و اين دعا را از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مخفى داشتم ناگهان على "عليه السلام" وارد شد حضرت فرمود: اى انس كيست؟ عرض كردم على "عليه السلام" است حضرت با شادمانى هر چه تمامتر برخاست و دست به گردن او انداخت و صورت به صورت او مى شود و عرق صورت خود را به صورت او مسح مى نمود.

على "عليه السلام" عرض كرد: يا رسول الله! امروز كارى را ديدم با من كردى كه تا به حال چنين ننموده بودى؟ حضرت فرمود: چه باز مى دارد مرا از اين گونه رفتار درباره تو؟ تو هستى كه دين مرا ادا مى كنى و صداى مرا به جهانيان مى رسانى و در اختلافاتى كه بعد از من بوجود مى آيد حق را براى آنان آشكار مى گردانى. [ غاية المرام ص 16]

گريه رسول خدا

اميرالمؤمنين على "عليه السلام" مى فرمايد: من با پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم راه مى رفتيم تا اينكه در باغى داخل شديم، حضرت يكباره مرا در آغوش گرفت و شروع كرد به گريه كردن؛ من عرض كردم: يا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم علت گريه شما چيست؟ حضرت فرمود: گريه بخاطر كينه ها و عقده هايى كه در سينه هاى جماعتى است از تو و ظاهر نمى كنند آنها را بر تو مگر بعد از رحلت من!
من عرض كردم: يا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم آيا در آن وقت دين من سالم خواهد بود؟ حضرت فرمود: بلى در آن هنگام دين تو سالم خواهد بود. [ ينابيع المودة ص 134]

/ 356