بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
نيروى جاذبه كه آن را در كنار هم نگه مىداشت و از متلاشى شدن، حفظ مىكرد و نيروى دافعه كه بر اثر گردش دورانى به دور خود و به وجود آمدن نيروى گريز از مركز، آن را به سوى خارج مىكشاند و اين همان باد و طوفان شديد دوّم بود.هرگاه بپذيريم گردشِ دورانىِ نخستينِ جهان، داراى نوسان بوده گاه شديدتر و گاه ملايم تر مىشده، طبيعى است كه امواج عظيم و سهمگينى در آن توده گاز مايع گون به وجود مىآمده، دائماً امواج به روى هم متراكم و سپس فرو مىريخته است.سرانجام قسمتهايى كه سبك تر بودند و از وزن مخصوص كمترى برخوردار بودند ـ و از آن در كلام مولا تعبير به كف شده است ـ به فضاى بيرون پرتاب شدند. (فراموش نكنيد كه «زَبَد» هم به كفهاى روى آب گفته مىشود و هم چربيها و كره هايى كه به خاطر سبك بودن بر روى محتواى درون مشك ظاهر مىشود، اطلاق مىگردد).بدينسان حركت دورانى شدّت گرفت، بخشهاى عظيمى از اين توده بزرگ جدا شدند و به فضا پرتاب گشتند. آنها كه شدّت بيشترى داشتند به نقاط بالاتر رفتند و آنها كه شدّت كمترى داشتند در نقاط پايين تر قرار گرفتند.ولى آنها كه به نقاط دورتر رفتند، باز به خاطر نيروى جاذبه نتوانستند به كلى فرار كنند و به صورت سقف محفوظى درآمدند و بخشهاى پايين تر، امواج كم فشارترى بودند كه از آن تعبير به موج مكفوف فرموده است.آسمانهاى هفتگانه (كه بعداً درباره آنها سخن خواهيم گفت) در اين فضاى وسيع ظاهر گشتند، بى آن كه ستونى در ميان آنها ديده شود و ميخ و طنابى آنها را نگهدارى كند، تنها، تعادل نيروى جاذبه و دافعه بود كه اينها را در جايگاه خود نگه مىداشت و در مدارشان به حركت درمى آورد.در آن زمان فضا پر از كرات كوچك و بزرگ بود و قطعات پراكنده اين امواج به خارج پرتاب شده، به طور تدريج، قطعات كوچك تر به حكم جاذبه به سوى كرات