بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
چنين كردند و كاربر آنها آسان شد. (1)اين اشارات و كنايات همه بيانگر عظمت «عرش» اوست و امّا اين كه «عرش» چيست؟ در ميان دانشمندان گفتگوست و ورود در اين بحث به طور مشروح، ما را از مقصد اصلى دور مىسازد. از اين رو به اشاره كوتاه و گويايى قناعت مىكنيم:پادشاهان و سلاطين دو نوع تخت داشته اند، تخت كوتاهى كه در ايّام عادّى بر آن مىنشستند و امور حكومت خويش را تدبير مىكردند و تخت بلندپايه اى كه مخصوص روزهاى خاصّ و ايّام بار عامّ (ملاقات عمومى) و مراسم مهم و بزرگ بود. در ادبيات عرب، اوّلى را «كرسى» و دوّمى را «عرش» مىنامند و بسيار مىشود كه واژه عرش كنايه از قدرت و سلطه كامل است هر چند اصلا تخت پايه بلندى وجود نداشته باشد، در جمله معروف «ثَلَّ عَرْشُهُ; تختش فرو ريخت» كه به معناى از دست دادن قدرت است اين معناى كنايى به خوبى ديده مىشود.خداوند كه سلطان عالم هستى است، داراى اين دو نوع تخت حكومت و فرماندهى است (البتّه چون او نه جسم است و نه در زمره جسمانيّات، مفهوم كنايى عرش و كرسى در اين جا مراد است).به هر حال، اين تختِ حكومت الهى چيست؟ از جمله تفسيرهايى كه براى آن مىشود اين است كه مجموعه عالم مادّه، آسمانها و زمينها و منظومه ها و كهكشانها همه به منزله كرسى و تخت كوتاه اوست همان گونه كه قرآن مىگويد: «وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمواتِ وَ الارْضَ; كرسى او تمام آسمانها و زمين را در بر گرفته» و منظور از «عرش» عالم ماوراى مادّه (مادّه غليظ و خشن) مىباشد كه نه تنها بر عالم مادّه احاطه دارد بلكه جهان مادّه در مقابل آن، بسيار بسيار كوچك و كم اهميّت است.امّا حاملان عرش بى شك به آن معنا نيست كه فرشتگانى درشت هيكل و قوى1. منهاج البراعة فى شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 32 تا 35 ـ مرحوم علاّمه مجلسى روايات مربوط به عرش و كرسى را در ج 55 كتاب بحارالانوار به طور مشروح آورده است و از جمله، روايات فوق را در صفحات 5 و 17 و 55 ذكر نموده است.