3ـ درخت ممنوع چه بود؟
در اين كه آيا اين شجره (درخت) كه براى آدم، خوردن از آن ممنوع بود، اشاره به يك درخت معمولى خارجى يا يك امر معنوى اخلاقى است و اگر مادّى يا معنوى است اشاره به كدام درخت يا كدام صفت از صفات است، در ميان مفسّران مورد گفتگوست، گرچه در كلام مولا اميرمؤمنان (عليه السلام) در اين خطبه اشاره اى به آن نشده ولى چون به داستان ابليس و وسوسه ها و فريب او اشاره شده، بد نيست سخن كوتاهى براى تكميل بحث در اين جا داشته باشيم.در قرآن مجيد، در شش مورد به شجره ممنوعه اشاره شده، بى آن كه در معرّفى آن سخنى به ميان آمده باشد، ولى در اخبار و روايات اسلامى و كلمات مفسّران بحثهاى فراوانى در آن شده است. بعضى آن را به شجره گندم (توجّه داشته باشيد كه واژه شجره به درخت و گياه هر دو اطلاق مىشود چه آن كه در داستان يونس، به بوته كدو اطلاق شجره شده است) (1) تفسير كرده اند. بعضى به درخت انگور و برخى به انجير و بعضى به نخل و بعضى به كافور تفسير كرده اند. (2)در بعد معنوى بعضى آن را به علم آل محمّد و برخى به حسد و بعضى به علم، به طور مطلق تفسير نموده اند.در حديثى از امام على بن موسى الرّضا (عليه السلام) مىخوانيم كه وقتى از حضرتش1. «وَ اَنْبَتْنا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطينِ» سوره صافّات، آيه 146.2. به تفسير نورالثّقلين، ج 1، ص 60، و الدرّالمنثور، ج 1، ص 52 و 53 ذيل آيه 35 سوره بقره مراجعه شود.