پیام امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پیام امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) - جلد 1

آیة الله العظمی مکارم شیرازی با همکاری: جمعی از فضلاء و دانشمندان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مگر نشنيده اى كه پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: كسى كه زير فشار از جهت زنجير يا زندان يا تهديد اعتراف كند اعتراف او اثرى ندارد؟ «عمر» او را رها كرده، گفت: «عَجَزَتِ النِّساءُ اَنْ تَلِدْنَ مِثْلَ عَلِىِّ بْنِ اَبى طالِب، لَوْلا عَلِىّ لَهَلَكَ عُمَرُ; مادران هرگز نمى توانند مثل «على بن ابى طالب (عليه السلام) بزايند اگر على نبود عمر هلاك مىشد»! (1)

3ـ در «صحيح ابى داود» كه از صحاح معروف ستّه مىباشد از «ابن عباس» نقل شده: زن ديوانه اى را نزد «عمر» آوردند كه مرتكب زنا شده بود، «عمر» با گروهى از مردم درباره او مشورت كرد و سرانجام دستور داد او را سنگسار كنند.

«على» (عليه السلام) بر او گذر كرده و فرمود: «ماجراى اين زن چيست؟ گفتند زن ديوانه اى است از فلان طايفه كه مرتكب زنا شده است و عمر دستور سنگسار كردن او را داده»، فرمود: «او را باز گردانيد» و خودش به سراغ «عمر» رفت، فرمود: «اى عمر مگر نمى دانى كه قلم تكليف از سه طايفه برداشته شده است: از ديوانه تا زمانى كه خوب شود و از شخص خواب تا زمانى كه بيدار شود و از كودك، تا زمانى كه عاقل (و بالغ) گردد»؟ «عمر» گفت: «آرى مىدانم»! فرمود: «چرا دستور دادى اين زن ديوانه را سنگسار كنند»؟ گفت: «چيزى نيست و زن را رها كرد و شروع به تكبير گفتن كرد» (تكبير كه نشانه پيروزى بر اشتباه خود بود) (2)

«مناوى» در «فيض الغدير» اين حديث را از «احمد» نقل كرده است و در ذيل آن آمده است كه عمر گفت: «لَوْلا عَلِىّ لَهَلَكَ عُمَرُ». (3)

آنچه در بالا گفته شد بخش كوچكى است از آنچه در اين زمينه آمده است و اگر بخواهيد به سراغ همه آنها برويد كتاب مستقلى را تشكيل مىدهد، مرحوم «علامه امينى» يكصد مورد (آرى يكصد مورد) از موارد اشتباه او را كه در منابع معروف اهل

1. ذخاير العقبى، ص 80; مطالب السؤول، ص 13; مناقب خوارزمى، ص 48; اربعين فخر رازى، ص 466 (طبق نقل الغدير، ج 6، ص 110).

2. صحيح ابى داود، ج 4، ص 140 (كتاب حدود، ح 4399).

3. نقل از كتاب «السبعة من السلف من الصحاح الستّة» نوشته مرحوم فيروز آبادى، ص 95.

/ 615