بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
مقام، آنها را فرا گرفته بود و چيزى نگذشت كه اجازه براى «عمره» گرفتند.عجيبتر اين كه بنابه گفته «ابن ابى الحديد» هنگامى كه نامه «على» (عليه السلام) به «معاويه» رسيد كه: مردم همگى با من بيعت كرده اند و تو هم براى من بيعت بگير و بزرگان اهل شام را نزد من بفرست; «معاويه» (سخت دستپاچه شد و) نامه اى به «زبير» نوشت و او را به عنوان اميرالمؤمنين خطاب كرد و گفت از تمام مردم «شام» براى تو بيعت گرفتم با سرعت به سوى «كوفه» و «بصره» برو و اين دو شهر را تسخير كن كه بعد از تسخير اين دو، هيچ مشكلى وجود ندارد و بعد از تو براى «طلحه» بيعت گرفتم، برويد و مردم را به عنوان خونخواهى «عثمان» بشورانيد. (1)سپس مىافزايد: «ولى به خاطر استتار شما در لباس دين بود كه از شما چشم پوشيدم (و راز شما را افشا نكردم) در حالى كه صفاى دل، مرا از درون شما آگاهى مىداد (و از توطئه ها و نيرنگهاى شما به لطف الهى آگاه بودم) » (حَتّى سَتَرَنى عَنْكُمْ جِلْبابُ (2) الدّينِ، وَ بَصَّرَنيكُمْ صِدْقُ النِّيَّةِ).در حقيقت اين دو جمله امام (عليه السلام) پاسخ به دو سؤال متعدّد مىباشد: «اوّلا: اگر امام انتظار پيمان شكنى آنها را داشت و نشانه هايش را در آنها مىديد چرا اين مطلب را آشكار نفرمود؟ و ثانياً: اين آگاهى بر درون و باطن آنها از كجا پيدا شد؟امام در پاسخ سؤال اوّل مىفرمايد: «استتار در پرده دين بود كه ايجاب مىكرد اين راز مكتوم بماند» و در پاسخ سؤال دوّم مىفرمايد: «صفاى دل، مرا آگاه ساخت».بعضى از شارحان «نهج البلاغه» احتمال ديگرى در تفسير جمله اوّل داده اند و آن اين كه شما مرا نشناختيد و دليل آن اين بود كه پرده خيال و برداشت نادرست از دين، مانع شناخت شما از من بود و يا ديانت من مانع شناخت شما از من گرديد; ولى با توجّه به تكلّفاتى كه اين تفسير دارد و تناسب چندانى با جمله هاى قبل در1. ابن ابى الحديد، ج 1، ص 230 و 231.2. «جلباب» به معناى پرده، پيراهن و روسرى و چادر آمده است.