پیام امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پیام امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) - جلد 1

آیة الله العظمی مکارم شیرازی با همکاری: جمعی از فضلاء و دانشمندان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بلكه به عكس، هميشه عمل نشان مىدادند.

آنها اين ويژگى اخلاقى را به اصحاب و ياران خود نيز منتقل مىكردند كه به جاى قال و غوغا، جهاد و تلاش از خود نشان دهند. نمونه اين معنا چيزى است كه در داستان جنگ «بدر» آمده كه وقتى لشكر «ابوسفيان» كمى نفرات مسلمين را مشاهده كردند باور نكردند كه پيامبر اسلام با اين عدد كم به مقابله آنها برخاسته و احتمال مىدادند كه نفرات بيشترى همراه او به ميدان آمده باشند و در گوشه اى از ميدان و در پستى ها و پشت بلندى ها پنهان شده باشند; به همين دليل «ابوسفيان» به يكى از سربازانش به نام «عمير» دستور داد كه در اطراف ميدان دقيقاً گردش كند و ببيند آيا تعداد مسلمين همان است كه ديده مىشود؟ «عمير» سوار بر مركب شد و اطراف ميدان گردش كرد و همه جا را به دقّت بررسى نمود و نگاهى نيز به قيافه اصحاب و ياران پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) انداخت، سپس نزد «ابوسفيان» آمد و با او چنين گفت: «ما لَهُمْ كَمين وَ لا مَدَد وَلكِنْ نَواضِحُ يَثْرِبَ قَدْ حَمَلَتِ الْمَوْتَ النّاقِعَ اَما تَرَوْنَهُمْ خُرْساً لا يَتَكَلَّمُونَ، يَتَلَمُّظُونَ تَلَمُّظَ الاَفاعي، ما لَهُمْ مَلْجَأ اِلاّ سُيُوفُهُمْ، ما اَراهُمْ يُوَلُّونَ حَتّى يُقْتَلُوا وَ لاَ يُقْتَلُونَ حَتى يَقْتُلُوا بِعَدَدِهِمْ فَاْرَتاوُا رَاْيَكُمْ فَقالَ لَهُ اَبُوجَهْل: كَذِبْتَ وَ جَبُنْتَ; آنها نه كمينى دارند و نه نيروى كمك كننده ديگرى (من فكر مىكنم) شترهاى مدينه مرگ براى شما (سوغات) آورده اند! آيا نمى بينيد سپاه محمّد خاموشند و سخن نمى گويند و همچون مارهاى خطرناك زبانشان را در اطراف دهان به گردش در مىآوردند! آنها هيچ پناهگاهى جز شمشيرهايشان ندارند و من باور نمى كنم كه آنان به ميدان جنگ پشت كنند بلكه مىايستند تا كشته شوند و كشته نمى شوند مگر اين كه به تعداد خود از شما بكشند! اين عقيده من است و شما تصميم خود را بگيريد! «ابوجهل» (از اين پيام تكان خورد ولى براى حفظ ظاهر) گفت: تو دروغ مىگويى و ترسيده اى مطلب چنين نيست»! (1)

1. «بحارالانوار»، ج 19، ص 224.

/ 615