از خطبه بالا اين معنا استفاده مىشود كه شيطان در برنامه اغواگرى خود تنها نيست; بلكه لشكريانى دارد كه در خطبه فوق به عنوان لشكر سواره و پياده شيطان (خَيْل و رَجِل) تعبير شده و همچنين دستياران و هم مسلكانى دارد كه از آن به حزب شيطان تعبير شده بود و همان گونه كه گفتيم اين هر دو تعبير در قرآن مجيد آمده است (توجه داشته باشد كه «خيل» گاه به معناى اسبها و گاه به معناى اسب سواران است و در اين جا معناى دوّم منظور مىباشد).البتّه شيطان، حزب و لشكر سواره و پياده اى به آن معنا كه در اجتماعات امروزى و ارتشها معمول است ندارد; ولى مىدانيم او دستيارانى از جنس خود و از جنس آدميان براى اغواى مردم دارد و حتّى احزاب كنونى و لشكرهاى سواره و پياده فعلى كه در اختيار سلطه هاى ظالم و ستمگر است همان حزب شيطان و لشكر پياده و سواره او هستند.گروهى كه چابكتر و كار آمد ترند، لشكر سواره شيطانند و آنها كه ضعيف تر و كم اثرترند، لشكر پياده اند; و گاه مىشود كه انسان خود، از فرماندهان لشكر شيطان مىباشد و چندان از آن آگاه نيست و حتّى گاه تصوّر مىكند كه در زمره «حزب الله» ولى در واقع در سلك «حزب الشّيطان» قرار دارد!رهروان راه حق بايد خود را به خدا بسپارد و تحت ولايت او قرار دهند تا به مضمون «اَللهُ وَلِىٌّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلماتِ اِلَى النُّورِ» از تاريكيهاى وساوس شيطانى رهايى يافته و به نور ايمان و تقواى الهى راه يابند و خود را با تمام وجود در ظلّ عنايت الهى قرار دهند تا به مضمون «اِلهى لا تَكِلْنى اِلى نَفْسى طَرْفَةَ عَيْن اَبَداً»، خداوند امورشان را بر عهده گيرد و هدايتشان را تضمين كند.شرط وصول به اين مقام همان است كه مولا در خطبه بالا فرموده است، يعنى بايد تا آن جا كه امكان دارد بصيرت و معرفت و شناخت را به خود همراه داشت و از فريب خويشتن پرهيز كرد و از قرار گرفتن در معرض فريب و وسوسه هاى ديگران بر حذر بود.