بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
است، نه چيز ديگر. با اين فرهنگ، طبيعى است كه همه چيز فداى آن شود.جمله «فَضَنِنْتُ بِهِمْ عَنِ الْمَوتِ; من ناخوش داشتم كه اهل بيت خود را تسليم مرگ كنم»، نشان مىدهد كه مدافعان خلافت، چنان در كار خود مصمم بودند كه اگر امام براى گرفتن حق خويش به كمك بنى هاشم قيام مىكرد، حاضر بودند همه آنان را از دم تيغ بگذرانند و اين، راستى، مايه شگفتى است.حديث معروف نبوى كه مىگويد: «حُبُّكَ للشَّئِ يُعمى وَ يَصَمْ; علاقه شديد تو به چيزى، چشم و گوش را كور و كر مىكند، (1) در مورد علاقه به جاه و مقام، از همه جا، صادق تر است و آن چه در خطبه بالا آمد، نمونه اى از آن محسوب مىشود.تاريخ، پر است از شرح حال كسانى كه به خاطر علاقه شديد به جان و مال، چنان كور و كر شدند كه بديهى ترين مسائل را به دست فراموشى سپردند.
2 ـ دين به دنيا فروشان!
فروختن دين و ارزش هاى معنوى و الهى به منافع سست مادّى، يكى از فروع و شاخه هاى بحثى است كه در نكته نخست آمد و نمونه اى از آن، عمروعاص است و در خطبه بالا، مورد توجه قرار گرفته است كه براى به دست آوردن حكومت چند روزه در كشور مصر، دين و ايمان خود را فروخت و در پايان عمر نيز طبق نقل مورّخان، از كار خود سخت پشيمان بود، ولى بدبختانه راهى براى بازگشت وجود نداشت.قرآن مجيد، در آيات بسيارى، اين موضوع را به عنوان يكى از عوامل عمده انحراف، مخصوصاً، براى عالمان دنياپرست ذكر كرده است. از جمله در مورد گروهى از عالمان بنى اسرائيل ـ كه قبل از ظهور اسلام، پيشگويى هاى تورات را درباره اين پيامبر بزرگ آشكارا بيان مىكردند و نشانه هاى او را كه در كتاب1 ـ بحارالانوار، جلد 74، صفحه 165.