بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
مردى به ظاهر نورانى را كه آثار پارسايى و صلاح از او آشكار بود ديدند كه در حال تضرّع و زارى به درگاه خدا است. يكى از آن دو، به ديگرى گفت: «اين مرد، دعا كننده را ديدى؟» ديگرى گفت: آرى، ولى من مأموريتم را انجام مىدهم» دومى گفت: من، هيچ كارى نمى كنم، تا به پيشگاه خدا، پروردگارم بازگردم (و دستور جديدى بگيرم) هنگامى كه به پيشگاه خداوند عرضه داشت كه «پروردگارا! من به آن شهر كه رسيدم، يكى از بندگان تو را ديدم كه در حال دعا و تضرّع است.» دستور آمد كه برو و مأموريتت را انجام ده (و شهر را زيرورو كنيد); فأِنَّ ذلِكَ رجُلٌ لَمْ يَتَغيَّرْ وَجْهُهُ غَضَباً لى قَطُّ; او مردى است كه هرگز، چهره اش از خشم در راه من، متغيّر و برافروخته نشده است (و ذره اى غيرت دينى نداشته). (1)1 ـ بحارالانوار، جلد 97، صفحه 89، حديث 60.