بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
(مجموعاً بيست و هشت سهم) بود و سه چوبه تير ديگر، برنده هيچ سهمى نبود و هر كدام از آنها نيز نامى داشت. و در واقع، سهم «اخيب» (چوبه تير نابرنده) عنوانى براى آنها بود.مجموع اين ده تير را در كيسه اى مىكردند و تكان مىدادند و به ترتيب به نام ده نفر خارج مىكردند. آنها كه صاحب تير برنده مىشدند، سهم خود را از گوشت شتر مىبردند و آنها كه سه چوبه تيرِ نابرنده به نامشان مىافتاد، مجبور بودند هر كدام يك سوم بهاى شتر را بپردازند; به اين ترتيب اين سه نفر نه تنها برنده نبودند، بلكه خسارت نيز بر دوش آنها بود.امام (عليه السلام) مردم كوفه را كه همكاريشان بى ارزش و مبارزه هايشان توخالى و خسارت بار بود، به آن چوبه هاى تير نابرنده پرخسارت تشبيه مىكند; و چه تشبيه گويا و ظريفى!حضرت در ادامه سخن به تشبيه گوياى ديگرى مىپردازد و مىافزايد:«كسى كه بخواهد به وسيله شما تيرى به سوى دشمن پرتاب كند، مانند كسى است كه با تير بى پيكان تيراندازى مىكند! وَ مَنْ رَمَى بِكُمْ فَقَدْ رَمَى بِأَفْوَقَ نَاصِل (1)».تيراندازان قديم كه با كمان تيراندازى مىكردند، تيرهايى داشتند كه از سه قسمت تشكيل شده بود: چوبه تير ـ كه اصل تير را تشكيل مىداد ـ و پرهايى كه در انتهاى آن بود و سبب مىشد چوبه تير به طور مستقيم به سوى هدف حركت كند و نوك فلزى كه در سر چوبه تير بود سبب فرورفتن تير در هدف مىشد.بديهى است كه اگر تير نوك فلزى نداشته باشد، علاوه بر اين كه حركتش خالى از انحراف نخواهد بود، به هدف هم كه مىرسد كارى از آن برنمى آيد و آخرين اثرش، مانند اثر شلاّقى است كه بر بدن وارد شود و نيز تيرى كه آخرش شكسته، روى زِه1 ـ «افوق ناصل» چوبه تيرى است كه نه پيكان داشته باشد، نه شكاف آخر، يعنى، نه سر دارد و نه ته، در نتيجه به درد نمى خورد.