بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
دهد!اين خرده گيران، به پيامبر اسلام (صلّى الله عليه وآله وسلّم) خرده مىگرفتند كه مصلحت اين است كه افراد تهيدست و پابرهنه را از اطراف خود دور كند. آنها مىگفتند كه هر چند، قلب آنها، مالامال از ايمان به خدا است، ولى مصلحت اين است كه ثروتمندان خودخواه را گرد خود جمع آورد و با نيروى آنها، بر دشمن بتازد، هر چند آنها، ايمان و تقواى درستى نداشته باشند!اختلاف اين دو ديدگاه (سياست الهى و سياست آلوده با هوا و هوس) و نيز اختلاف مصلحت با واقعيت، هميشه، عنوانِ خرده گيرى هاى گروهى از دنياطلبان نسبت به انبيا و اولياى الهى بوده است.على (عليه السلام) در اين خطبه كوتاه و پرمعنا، مسير سياست خود را به وضوح ترسيم مىكند و با صراحت مىگويد كه من، از آن گروه سازشكار و صاحب مداهنه و مجامله نيستم كه با مخالفانِ حق و عدالت، از درِ سازش درآيم; بلكه ابزار سياست من، تقوا و فرار به سوى خدا و قدم برداشتن در مسيرى كه او مشخّص ساخته و انجام تكليفى كه او براى ما تعيين كرده است، مىباشد.درباره اين مسأله، باز هم در موارد ديگر، سخن خواهيم گفت.