پیام امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پیام امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) - جلد 2

آیة الله العظمی مکارم شیرازی با همکاری: جمعی از فضلاء و دانشمندان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قطع مىكنم و خانه ها را ويران و اموالتان را غارت خواهم كرد.» در طائف نيز همين كار را انجام داد.

از آنجا به نجران آمد. مسيحيان نجران را نيز شديداً تهديد كرد و گفت: «اگر خلافى از شما به من رسد، كارى مىكنم كه نسل شما، قطع شود و خانه ها و زمين هاى كشاورزيتان، ويران گردد.»

او، همين برنامه را ادامه داد تا به صنعا رسيد و همانطور كه در سابق اشاره كرديم، از طريقِ ارعاب و تهديد و كشتار وسيع و وحشتناك، بر صنعا و يمن مسلّط شد.

هنگامى كه خبر به على (عليه السلام) رسيد، جارية بن قدامه سعدى را، با دو هزار نفر، به سوى يمن فرستاد.

مردم يمن كه به على (عليه السلام) وفادار مانده بودند، با ورود جارية و سربازانش، قوّت قلب پيدا كرده و بضدّ طرفداران معاويه قيام كردند. آنها از شهرها گريخته، به كوه ها پناه بردند. شيعيان على (عليه السلام) آنها را تعقيب و جمع آنان را متلاشى كردند و در تعقيب بُسر حركت كردند. بُسر كه جان خود و يارانش را در خطر ديد، هر روز از جايى به جاى ديگر فرار مىكرد و به هر جا كه مىرسيد، مردمى كه اعمال اين مرد خونخوار را ديده بودند، ضدّ او مىشوريدند. سرانجام، توانست از چنگ مردم بگريزد و خود را به معاويه برساند و باصطلاح پيروزى هاى خود را براى او شرح دهد و گفته مىشود كه او، در اين ماجرا، سى هزار نفر را به قتل رساند و گروهى را به آتش كشيد و سوزاند.

در حديثى آمده است كه على (عليه السلام) بُسر را با اين عبارت نفرين كرد: «خداوندا! اين مرد دينش، را به دنيا فروخته و بى حرمتى، فراوان كرده و اطاعت مخلوق گنهكارى را، بر اطاعت تو، مقدّم داشته است. خداوندا! او را نميران جز اين كه عقل را از او بگيرى (و رسواى خاص و عام كنى.) و لحظه اى، رحمت خود را نصيب او نكن...!

چيزى نگذشت كه بُسر حالت وسواس شبيه جنون پيدا كرد و عقل خود را از دست داد. پيوسته، هذيان مىگفت و مرتّب مىگفت شمشيرى به من بدهيد كه من افراد را با آن بكشم. مردم، يك شمشير چوبى به او دادند و مشك باد كرده اى نزد او

/ 665