بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
صفحهى 193حضور در محضر خداوند در همه حال و آگاهى او از جزئيّاتِ اعمال و نيّات انسان مىباشد.شاهد اين سخن همان جمله هاى پرمعنايى است كه امام (عليه السلام) در خطبه 198 بيان فرمود: «يَعْلَمُ عَجِيجَ الْوُحُوشِ فِي الْقَلَوَاتِ، وَ مَعَاصِيَ الْعِبَادِ فِي الْخَلَوَاتِ، وَ اخْتِلاَفَ النِّينَانِ فِي الْبِحَارِ الْغَامِرَاتِ، وَ تَلاَطُمَ الْمَاءِ بِالرِّيَاحِ الْعَاصِفَاتِ; خداوند ناله و فرياد حيوانات وحشى را در بيابانها، و گناه و معاصى بندگان را در خلوتگاهها، و آمد و شد ماهيان را در اقيانوس هاى ژرف، و تلاطم امواج آب بر اثر وزش تند بادها را مىداند».
2- علم خداوند به تمام جزئيّات
جمعى از فلاسفه پيشين اعتقاد داشتند كه خداوند نمى تواند عالم به جزئيّات و ريزه كارى هاى اين عالم باشد; او فقط يك علم كلى و جامع دارد. آنها مىگفتند: جزئيّاتِ متعدّد و متكثّرند و موجودات متعدّد در ذات پاك او - كه از جميع جهات واحد است - راه ندارد.اين سخن يك اشتباه بزرگ است و از اينجا ناشى شده كه علم خدا را - به اصطلاح - «علم حصولى» مىدانستند و چنين مىپنداشتند كه عكس و صورت هاى موجودات خارجيّه به ذات پاك او منتقل مىشود; در حالى كه همه ما امروز مىدانيم كه علم خداوند به موجودات از طريقِ انتقال عكس و صورت ذهنى آنها- مانند انسانها - نيست; بلكه علم او «علم حضورى» است. يعنى همه جا حاضر است و همه موجودات، نزد او حضور دارند و او به همه آنها احاطه دارد، بى آنكه احتياج به عكس و نقشى باشد; درست شبيه حضور صورت هاى ذهنى انسان در برابر روح او; زيرا صورتهاى ذهنى، ذاتاً در روح انسان ها حاضرند نه عكس و نقش آنها; و احاطه انسان بر آنها نوعى احاطه حضورى است.تأكيد امام (عليه السلام) در اين خطبه بر علم خداوند به تمام جزئيّات هستى، خط بطلان بر اعتقاد بعضى از فلاسفه، در زمينه نفى خدا به جزئيّات، مىكشد و نشان مىدهد