بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
صفحهى 118كرده و حقيقت ايمان، ميان آنان و معرفت او پيوند داده و يقين به پروردگار آنها را تا سر حدّ عشق به او پيش برده و (به همين دليل) به خاطر علاقه اى كه به آنچه نزد خداست دارند به چيزى كه نزد غير اوست نمى انديشند».(قَدْ اسْتَفْرَغَتْهُمْ أَشْغَالُ عِبَادَتِهِ، وَ وَصَلَتْ حَقَائِقُ الإِيِمَانِ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ مَعْرِفَتِهِ، وَ قَطَعَهُمُ الإِيقَانُ بِهِ إِلى الْوَلَهِ (1) إِليْهِ، وَ لَمْ تُجَاوِزْ رَغَبَاتُهُمْ مَا عِنْدَهُ إِلى مَا عِنْدَ غَيْرِهِ).اين تعبيرات چهارگانه به يقين با يكديگر در ارتباطند; اشتغال به عبادتِ پروردگار، سبب تقويت ايمان هر چه بيشتر مىشود و قوّت ايمان، سرانجام به عشق منتهى مىگردد و هنگامى كه عشق او وجود انسان، يا فرشته را پر كند، به غير او نمى انديشد و جز آنچه نزد اوست نمى طلبد.در حديثى از امام صادق (عليه السلام) مىخوانيم كه از پيغمبر اكرم (صلّى الله عليه وآله) چنين نقل مىكند: «أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشَقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا، وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ، وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ، وَ تَفَرَّغَ لَهَا; فَهُوَ لايُبَالِي عَلَى مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنيَا عَلَى عُسْر، أَمْ عَلَى يُسْر; برترين مردم كسى است كه عاشق عبادت و بندگى باشد و آن را در آغوش گيرد و با قلبش آن را دوست داشته باشد و با تمام جسد آن را لمس كند و يكباره به آن پردازد; چنين كسى اعتنايى به وضع دنياى خود ندارد كه آيا در زحمت است يا راحت». (2)ناگفته پيداست كه نه عبادت فرشتگان آنها را از مأموريت هايشان در تدبير جهان - به امر خدا - باز مىدارد و نه عبادت اولياء الله آنها را از تدبير دين و دنيا و وظائف فردى و اجتماعى مانع مىشود. چرا كه آنها همه اينها را به عشق او بجا مىآورند و در مسير اطاعت فرمان اوست. 1. «وَلَه» به معناى متحيّر شدن از شدّت اندوه است تا آنجا كه گاه بى قرار شود و عقل را از دست بدهد; سپس به عشق هاى سوزانى كه آرامش و قرار از انسان مىگيرند نيز، اطلاق شده است.2. كافى، جلد دوم، صفحه 83، باب العباده، حديث 3.