اگر شما همانند من از آنچه پنهان است خبر داشتيد (و آينده تاريك خودرا مىديديد) از خانه ها بيرون آمده سر به بيابان مىگذاشتيد، بر اعمال خويش گريه مىكرديد، و بر سر و صورت مىزديد، و اموال خودرا بدون نگهبان و بى آن كه كسى را جانشين خود در آن قرار دهيد رها مىساختيد، هر يك از شما (از شدت وحشت) تنها به خود مىپرداخت و به ديگرى توجه نداشت ولى (متأسفانه) تذكراتى را كه به شما داده شده فراموش كرده ايد، و از آنچه بر حذر داشته شده ايد، ايمن گشته ايد، در نتيجه عقلتان گمراه و سرگردان شده، و امورتان پراكنده گشته (به خدا سوگند) دوست داشتم كه خدا ميان من و شما جدايى مىافكند و مرا به كسى كه نسبت به من از شما سزاوارتر و شايسته است ملحق مىساخت، همان قومى كه ـ به خدا سوگند ـ افكارشان خجسته و پربار و