بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
صفحهى 162«مجمع البحرين» و «اقرب الموارد») به معنى «سوسك» مىباشد و بعضى مانند صاحب «قاموس» و «خليل بن احمد» در كتاب «العين» آن را به معنى پشكل يا پشكل و بول حيوان گرفته اند كه به پشمهاى گوسفند مىچسبد.در مورد انتخاب كنيه «ابا وذحه» براى حجّاج داستانهاى مختلفى در تواريخ و شروح «نهج البلاغه» آمده است كه از همه مناسب تر اين است: «روزى حجّاج «وذحه» يا«خنفساء» يعنى سوسكى را نزد محل نماز خود ديد و آن را از خود دور كرد، سوسك بار ديگر به طرف او آمد باز آن را دور ساخت، دفعه سوّمى كه به سوى او آمد با دست خود آن را گرفت و فشار داد، سوسك، او را گزيد و به خاطر حساسيّتى كه «حجّاج» نسبت به آن داشت دست او ورم كرد و سرانجام همين ورم باعث مرگ او شد» گويى خداوند، مىخواهد قدرت خويش را به چنين مرد سفّاك بى باكى نشان دهد كه او را به وسيله يكى از پست ترين مخلوقاتش نابود كرد آن گونه كه «نمرود» را كه يكى از سركشان معروف تاريخ است بوسيله «پشه»اى كه در بينى او داخل شد هلاك نمود.بعضى نيز گفته اند: «حجّاج» از «سوسك» بسيار تنفّر داشت هنگامى كه چشمش به سوسك مىافتاد به خادمانش مىگفت: آن را از من دور كنيد اين از آثار نكبت بار شيطان است و به همين جهت مردم او را «ابا وذحه» ناميدند.از بعضى داستانهاى ديگرى نيز در اين زمينه نقل شده كه ذكر آنها مناسب به نظر نمى رسد و اجمال آن اين است كه او گرفتار يك نوع بيمارى جنسى بود و با سوسك خودرا تسكين مىداد.جالب اين است كه «ابن ابى الحديد» بعد از ذكر اين داستانها مىگويد: «به گمان من امام (عليه السلام) از انتخاب اين تعبير براى «حجّاج» نظر ديگرى داشته و آن اين كه: عادت عرب بر اين بوده، كه وقتى مىخواستند به كسى احترام كنند او را