بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
صفحهى 295بِوَثِيقَة يُعْلَقُ بِهَا، وَلاَ زَوَافِرِ (1) عِزٍّ يُعْتَصَمُ إلَيْهَا. لَبِئْس حُشَّاشُ (2) نَارِ الْحَرْبِ أَنْتُمْ).و در پايان اين سخن، ضربات ملامت را شديدتر كرده مىفرمايد: «اف بر شما! چه ناراحتى ها از شما كشيدم، يك روز با صداى رسا با شما سخن مىگويم وروز ديگر آهسته و به صورت نجوا، نه آزادگان راستگويى به هنگام فرياد رسا هستيد، و نه برادران مطمئن و رازدارى به هنگام نجوا» (أُفٍّ لَكُمْ! لَقَدْ لَقِيتُ مِنْكُمْ بَرْحاً (3)، يَوْماً أُنَادِيكُمْ وَيَوْماً أُنَاجِيكُمْ، فَلاَ أَحْرَارُ صِدْق عِنْدَ النِّدَاءِ، وَلاَ إخْوَانُ ثِقَة عِنْدَ النَّجَاءِ (4)).در واقع امام (عليه السلام) اين حقيقت را در لابه لاى چند جمله بالا به خوبى بازگو كرده است كه اگر مشكلى در امر جهاد و حكومتش به وجود آمده، به خاطر عدم لياقت و ناكارآيى گروهى از ياران اوست، چرا كه امام (عليه السلام) در هر ميدانى قدم مىنهاد ضعف و سُستى نشان مىدادند. به يقين براى آغاز جنگ، جرقه هاى قوى و نيرومند لازم است كه بايد از سوى مردانى شجاع و نيرومند و مخلص، ظاهر شود، اين گروه لياقت چنين برنامه اى را نداشتند. از سوى ديگر وقتى رهبر فرياد مىزند: به پيش تازيد! بايد همه به طور هماهنگ حركت كنند، ولى1. «زوافر» جمع «زافره» از مادّه «زفر» (بر وزن فقر) به معنى ناله كردن و فرياد كشيدن است و از آن جا كه ياوران انسان به عنوان هم دردى ناله و فرياد دارند واژه «زافره» به يار و ياور اطلاق شده است و در خطبه بالا به همين معناست.2. «حشاش» جمع «حاشّ» از مادّه «حشّ» (بر وزن شك) به معنى آتش افروختن است و در اين جا به معنى آغازگران و كسانى كه ضربات آغازين جنگ را بر دشمن وارد مىكنند مىباشد.3. «بَرح» به معنى ناراحتى شديد و خشم و غضب آمده است.4. «نجاء» و «نجوى» به معنى در گوشى گفتن و چيزى را به طور سرّى با ديگرى در ميان گذاشتن است.