بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
صفحهى 351كَابُّ (1) الدُّنْيَا لِوَجْهِهَا، وَقَادِرُهَا بِقَدْرِهَا، وَنَاظِرُهَا بِعَيْنِهَا).اين سه جمله اشاره به بى ارزش بودن متاع دنيا در نظر امام (عليه السلام) است گويى دنيا موجود زنده شرور و بى ارزشى است كه امام (عليه السلام) او را به رو افكنده و ارزش ناچيزى براى آن قائل شده، و با چشم حقارت به آن نگريسته است.اين تعبير شبيه تعبير مشهور ديگرى است كه از امام (عليه السلام) در كلمات قصار نقل شده است آن جا كه مىفرمايد: «يا دُنْيا يا دُنْيا إلَيْكِ عَنِّي أَبي تَعَرَّضْتِ أَمْ إلَيَّ تَشَوَّقْتِ لاَ حَانَ حِيْنُكِ هَيْهَاتَ! غُرِّي غَيْرِي لاَ حَاجَةَ لِي فِيْكِ قَدْ طَلَّقْتُكِ ثَلاثَاً لا رَجْعَةَ فِيْها; اى دنيا! اى دنيا! از من دور شو! خودرا به من عرضه مىكنى و اشتياق به من نشان مىدهى هرگز آن زمان كه تو مرا بفريبى فرا نرسد! هيهات! دور شو! ديگرى را فريب ده! من نيازى به تو ندارم تو را سه طلاقه كرده ام كه رجوعى به آن نيست» (2).تمام بدبختى دنياپرستان آن است كه دنيا را به طور صحيح ارزيابى نمى كنند و با چشم ديگر به آن مىنگرند و سردرپاى آن مىنهند و همه چيز خودرا در راه آن قربانى مىكنند اما اين كه اين جمله چه ارتباطى با جمله هاى قبل درباره خطرات و فسادهاى «صاحب الزنج» مىتواند داشته باشدشارحان معروف «نهج البلاغه» به توضيح اين مطلب نپرداخته اند، ولى ممكن است ارتباط از اين نظر باشد كه مردم «بصره» به خاطر دنياپرستى به آن روز افتادند، قصرها را آباد و خانه ها را پر زرق و برق و زندگى خودرا مملوّ از اسراف و تبذير كردند در حالى كه بردگان زيادى در شهر آنها و در مزارع اطراف1. «كابّ» از مادّه «كبّ» (بر وزن حِظ) در اصل به معنى افكندن چيزى به صورت بر روى زمين است.2. كلمات قصار، 77.