بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
صفحهى 54وبى اعتبارى را بر جاى جاى تاريخ بشر را، به آنها نشان مىدهد و مىفرمايد: ببينيد دنيا بر سر كسانى كه از شما قدرتمندتر و ثروتمندتر و داراى جمعيّتهائى فزونتر و لشكريانى انبوه تر بودند چه آورد، تا چه كند با تو دگر روزگار.5 ـ گاه همچون نقّاشى چيره دست، قلم به دست گرفته و حالات هول انگيز انسان را در آستانه مرگ و جدايى از دوستان و بستگان، اموال و ثروتها و مقامات مورد علاقه اش، در يك تابلوى گويا، ترسيم مىكند و در برابر ديدگان آنها مىگذارد تا همه چيز را با چشم خود ببينند و عبرت بگيرند.6 ـ گاه ترسيم گوياى ديگرى از قبرهاى تنگ و تاريك، كه آخرين منزلگاه هستى دنيا، اين است، از تنهايى انسان، همسايگان خاموش، كه هرگز به ديدار هم نمى آيند و از يكديگر خبر نمى گيرند و جدايى از زن و فرزند، برهنگى و درماندگى انسان، نشان مىدهد.و جالب اين كه: در تمام اين مباحث در سايه آيات قرآن حركت مىكند، گاه صريحاً به آيات اشاره مىفرمايد، و گاه تعبيراتى است برگرفته از آيات قرآن، و اين امر، نورانيّت و روحانيّت و جاذبه بيشترى به كلام امام (عليه السلام) مىدهد و تأثير آن را فزونتر مىسازد.اى كاش! دنياپرستانِ مغرور، و فريفته شدگان اين دارِ تزوير و غرور، حدّ اقل براى يك بار در عمرشان، اين خطبه بيدار كننده را مىخواندند و در جمله جمله آن تأمّل و دقّت مىكردند و چه خوب است همه ما گهگاه، به سراغ اين خطبه و مانند آن در «نهج البلاغه» بياييم و از آن شناخت بيشترى درباره دنيا و روح تازه اى براى اطاعت فرمان حق و پرهيز از گناه پيدا كنيم.بسيارى از سخن پردازان و شعراى ما نيز در سايه اين آيات و روايات حركت