بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
صفحهى 397اين جمله در واقع اشاره اى است به آيه شريفه: «(وَمَنْ يَتَّقِ اللهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَيَحْتَسِبُ) ; كسى كه تقواى الهى پيشه كند، خداوند راه نجاتى براى او قرار مىدهد و او را از جايى كه گمان ندارد روزى مىدهد» (1).در چهارمين و پنجمين توصيه، مىفرمايد: (اى ابوذر!) چيزى جز حق، مايه آرامش تو نشود و چيزى غير از باطل تو را به وحشت نيفكند!» (لاَ يُوْنِسَنَّكَ إلاَّ الْحَقُّ، وَلاَ يُوحِشَنَّكَ إلاَّ الْبَاطِلُ).اشاره به اين كه: مونس و آرام جان تو بايد در حق باشد و تا در مسير حق گام برمى دارى از چيزى وحشت نكن. وحشت تو بايد در باطل باشد و تا از باطل مىگريزى غم و اندوهى ندارى تو براى خدا قيام كردى و براى خدا امر به معروف و نهى از منكر كردى بنابراين چه غم دارىسرانجام در ششمين و آخرين جمله مىفرمايد: «اگر تو دنياى آنها را پذيرفته بودى (و به آنها در نيل به مطامع مادى كمك مىكردى) تو را دوست مىداشتند و اگر سهمى از آن را به خود اختصاص مىدادى (و با آنها كنار مىآمدى) به تو امان مىدادند» (فَلَوْ قَبِلْتَ دُنْيَاهُمْ لاََحَبُّوكَ، وَلَوْ قَرَضْتَ (2) مِنْهَا لاََمَّنُوكَ).اشاره به اين كه آنها تجارت پيشگان دنياپرست و ظالمى هستند كه اهل معامله اند، هر كس بر مظالم آنها صحه بگذارد و با گرفتن سهمى با آنها كنار بيايد به يقين او را دوست مىدارند و مقدمش را گرامى مىدارند و از جان و مال او1. سوره طلاق، آيات 2 و 3.2. «قرضت» از مادّه «قرض» در اصل به معنى بريدن و قطع كردن چيزى است ولذا به قيچى «مقراض» گفته مىشود و وام دادن را از اين جهت قرض مىگويند كه مقدارى از مال خودرا جدا مىكند وقرض، مىدهد و در جمله بالا به معنى جدا كردن سهمى براى خود از اموال دنيا و كنار آمدن با ظالمان است.