بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
صفحهى 738اهل بيت دفاع مىكند، هر چند بعضى از شارحان «نهج البلاغه» به سادگى از كنار آن گذشته اند.امام (عليه السلام) صريحاً در اين خطبه بيان مىكند كه بعد از رحلت رسول خدا (صلّى الله عليه وآله) يك حركت ارتجاعى بوجود آمد و اساس آن جدا كردن ولايت از اهل بيت و پشت كردن به توصيه هاى مؤكّد پيامبر (صلّى الله عليه وآله) در اين زمينه بود، كه خوش بينانه ترين قضاوت، اين است كه آنها «اجتهاد در مقابل نص» كردند و انجام وصاياى پيامبر (صلّى الله عليه وآله) را به مصلحت مسلمين ندانستند.ولى، به هر حال آتش بياران اين معركه، مهره هاى شناخته شده عصر جاهليّت و دشمنان قسم خورده اى همچون «ابو سفيان» و دارودسته او بودند كه به تدريج در خلافت اسلامى نفوذ كردند، در آغاز پشت صحنه بودند و سرانجام روى صحنه آمدند و همه چيز را در اختيار خود گرفتند، و فجايعى به بارآوردند كه در تاريخ بشريّت بى سابقه يا كم سابقه بود.اما در خطبه بالا خط سير آنها را دقيقاً ترسيم مىكند و سرانجام كارشان را بيان مىفرمايد.جالب اين كه: «ابن ابى الحديد» كه تعصّب خاصى در مسأله خلافت بعد از پيامبر اكرم (صلّى الله عليه وآله) و خلفاى نخستين دارد، با صراحت اعتراف مىكند كه نظر امام (عليه السلام) در اين خطبه، به مسأله خلافت و ولايت است، منتها با تكلّف زياد سعى دارد آن را مخصوص زمان «بنى اميه» بداند و جمله «حَتَّى إذَا قَبَضَ اللهُ رَسُولَهُ» را از «رَجَعَ قَوْمٌ عَلَى الاَْعْقَابِ» جدا سازد و به چهل سال بعد از آن پرتاب كند (1) ; همان توجيهى كه سستى آن بر هر كس نمايان است; چرا كه1. شرح كلام «ابن ابى الحديد» و اعترافات و توجيهات ضعيف او را مىتوانيد در جلد 9 شرح نهج البلاغه او صفحه 134 به بعد مطالعه فرماييد.