فاطمه زهراء(عليها السلام) - سیره و سخن پیشوایان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیره و سخن پیشوایان - نسخه متنی

سید رضا صدر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

38 پرسش از عالمان و همنشينى با فقيران

سائِلُوا الْعُلَماءَ وَ خاطِبُوا الْحُكَماءَ وَ جالِسُوا الْفُقَراءَ.

از دانشمندان بپرسيد و با فرزانگان سخن بگوييد و با فقيران بنشينيد.

39 دستبوسى نه!

هذا تَفْعَلُهُ الأَعاجِمُ بِمُلُوكِها وَ لَسْتُ بِمَلِك إِنَّما أَنـَا رَجُلٌ مِنْكُمْ.

مردى خواست تا بر دست رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) بوسه زند، پيامبر دست خود را كشيد و فرمود: اين كارى است كه عَجَمْها با پادشاهان خود مىكنند و من شاه نيستم، من مردى از خودتان هستم.

40 مهربانى با همنوعان

ما آمَنَ بى مَنْ باتَ شَبْعانَ وَ جارُهُ جائِعٌ، وَ ما مِنْ أَهـْلِ قَرْيَة يَبيتُ وَ فيهِمْ جائِعٌ لا يَنْظُرُ اللّهُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيمَةِ.

به من ايمان نياورده كسى كه سير بخوابد و همسايهاش گرسنه باشد، و اهل يك آبادى كه شب را بگذرانند و در ميان ايشان گرسنهاى باشد، خداوند در روز قيامت به آنها نظر رحمت نيفكند.

فاطمه زهراء(عليها السلام)

پرتوى از سيره و سيماى فاطمه زهرا(عليها السلام)

حضرت فاطمه زهرا(عليها السلام)، دختر گرامى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) و خديجه كبرى، چهارمين دختر پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) است.

القاب حضرتش: زهرا، صدّيقه، طاهره، مباركة، زكيّه، راضيه، مرضيّه، محدثَّه و بتول مىباشد.

بيشتر مورّخان شيعه و سنّى، ولادت با سعادت آن حضرت را در بيستم جمادىالثّانى سال پنجم بعثت در مكّه مكرّمه مىدانند.

برخى سال سوم و برخى سال دوم بعثت را ذكر كردهاند.

يك مورّخ و محدّث سنّى، ولادت آن بانو را در سال اوّل بعثت دانسته است.

بديهى است روشن ساختن زاد روز يا سالروز درگذشت شخصيّتهاى بزرگ تاريخ هرچند كه از نظر تاريخى و تحقيقى باارزش و قابل بحث است، امّا از نظر تحليل شخصيّت چندان مهم به نظر نمىرسد.

آنچه مهّم و سرنوشتساز است نقش آنان در سرنوشت انسان و تاريخ مىباشد.

پرورش زهرا(عليها السلام) در كنار پدرش رسول خدا و در خانه نبوّت بود; خانهاى كه محلّ نزول وحى و آيههاى قرآن است.

آنجا كه نخستين گروه از مسلمانان به يكتايى خدا ايمان آوردند و بر ايمان خويش استوار ماندند.

آن سالها در سراسر عربستان و همه جهان، اين تنها خانهاى بود كه چنين بانگى از آن برمىخاست: اللّه اكبر.

و زهرا تنها دختر خردسال مكّه بود كه چنين جنب و جوشى را در كنار خود مىديد.

او در خانه تنها بود و دوران خردسالى را به تنهايى مىگذراند.

دو خواهرش رقيّه و كلثوم چند سال از او بزرگتر بودند.

شايد راز اين تنهايى هم يكى اين بوده است كه بايد از دوران كودكى همه توجّه وى به رياضتهاى جسمانى و آموزشهاى روحانى معطوف گردد.

حضرت زهرا(عليها السلام) بعد از ازدواج با اميرالمؤمنين على(عليه السلام)، به عنوان بانويى نمونه بر تارك قرون و اعصار درخشيد.

دختر پيامبر همچنان كه در زندگى زناشويى نمونه بود، در اطاعت پروردگار نيز نمونه بود.

هنگامى كه از كارهاى خانه فراغت مىيافت به عبادت مىپرداخت، به نماز، دعا، تضرّع به درگاه خدا و دعا براى ديگران.

امام صادق(عليه السلام) از اجداد خويش از حسن بن على(عليه السلام) روايت كرده است كه : مادرم شبهاى جمعه را تا بامداد در محراب عبادت مىايستاد و چون دست به دعا برمىداشت مردان و زنان باايمان را دعا مىكرد، امّا درباره خود چيزى نمىگفت.

روزى بدو گفتم: مادر! چرا براى خود نيز مانند ديگران دعاى خير نمىكنى؟ گفت: فرزندم! همسايه مقدّم است.

تسبيحهايى كه به نام تسبيحات فاطمه(عليها السلام) شهرت يافته و در كتابهاى معتبر شيعه و سنّى و ديگر اسناد، روايت شده نزد همه معروف است.

فاطمه(عليها السلام) تا وقتى كه رسول خدا از دنيا نرفته بود، سختيها و تلخيهاى زندگى را با ديدن سيماى تابناك پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) بر خود هموار مىنمود، ملاقات پدر تمام رنجها را از خاطرش مىزدود و به او آرامش و قدرت مىبخشيد.

امّا مرگ پدر، مظلوم شدن شوهر، از دست رفتن حقّ، و بالاتر از همه دگرگونيهايى كه پس از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) ـ به فاصلهاى اندك ـ در سنّت مسلمانى پديد آمد، روح و سپس جسم دختر پيغمبر را سخت آزرده ساخت.

چنان كه تاريخ نشان مىدهد، او پيش از مرگ پدرش بيمارى جسمى نداشته است.

داستان آنان را كه به در خانه او آمدند و مىخواستند خانه را با هر كس كه درون آن است آتش زنند شنيدهايد.

خود اين پيشامد، به تنهايى براى آزردن او بس است، چه رسد كه رويدادهاى ديگر هم بدان افزوده شود.

دختر پيغمبر، نالان در بستر افتاد.

زنان مهاجر و انصار نزد او گرد آمدند.

آن بانوى دو جهان، خطبهاى بليغ در جمع آن زنان بيان فرمود كه با نقل بخشى كوتاه از آن، گوشهاى از دردِ دين و سوز و گداز مكتبى زهرا(عليها السلام) و شِكْوه او از مردم فرصتطلب و غاصبان ولايت را درمىيابيد.

از درد سخن گفتن و از درد شنيدنبا مردم بىدرد ندانى كه چه دردى است!«به خدا سوگند، اگر پاى در ميان مىنهادند، و على را بر كارى كه پيغمبر به عهده او نهاد، مىگذاردند، آسان آسان ايشان را به راه راست مىبُرد، و حقّ هر يك را بدو مىسپرد... شگفتا! روزگار چه بوالعجبها در پس پرده دارد و چه بازيچهها يكى پس از ديگرى برون مىآرد.

راستى مردان شما چرا چنين كردند؟ و چه عذرى آوردند؟ دوست نمايانى غدّار، در حقّ دوستان ستمكار و سرانجام به كيفر ستمكارى خويش گرفتار.

سر را گذاشته و به دُم چسبيدند! پى عامى رفتند و از عالم نپرسيدند! نفرين بر مردمى نادان كه تبهكارند و تبهكارى خود را نيكوكارى مىپندارند!»سرانجام، دختر پيغمبر، دنيا را به دنيا طلبان گذاشت و به لقاى پروردگارش شتافت.

فاطمه را شبانه دفن كردند و على(عليه السلام) او را به خاك سپرد و رخصت نداد تا ابوبكر بر جنازه او حاضر شود، و او اين گونه مظلوم و شهيد از دنيا رفت.

در تاريخ شهادت آن بانوى بزرگ نيز محدّثان اقوال گوناگونى دارند كه مشهورتر از همه، سيزده جمادى الاولى سال يازده هجرى و ديگرى سوم جمادى الثّانى همان سال است.

/ 135