توفيق فرهنگى در پرتو آشفتگى سياسى - سیره و سخن پیشوایان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیره و سخن پیشوایان - نسخه متنی

سید رضا صدر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

توفيق فرهنگى در پرتو آشفتگى سياسى

زمان امام صادق(عليه السلام)، زمانِ تزلزل حكومت بنى اميّه و فزونىِ قدرت بنى عبّاس بود و اين دو گروه مدّتى در حال كشمكش و مبارزه با يكديگر بودند.

از زمان هشام بن عبدالملك، تبليغات و مبارزات سياسى عبّاسيان آغاز گرديد و در سال 129 وارد مرحله مبارزه مسلّحانه و عمليات نظامى گرديد و سرانجام در سال 132 به پيروزى رسيد.

بنى اميّه در اين مدّت، گرفتار مشكلات سياسى فراوان بودند، لذا فرصت فشار و اختناق نسبت به شيعيان را نداشتند.

عبّاسيان نيز چون از دستيابى به قدرت در پوشش شعار طرفدارى از خاندان پيامبر و گرفتن انتقام خون آنان عمل مىكردند، فشارى از طرف آنان مطرح نبود.

از اينرو، اين دوران، دوران آرامش و آزادى نسبىِ امام صادق(عليه السلام) و شيعيان بود و آن حضرت از اين فرصت استفاده كرده و تلاش فرهنگىِ وسيعى را آغاز كرد.

او آن قدر فقه و دانش اهل بيت را گسترش داد و زمينه ترويج احكام و بسط كلام شيعى را فراهم ساخت كه مذهب شيعه به نام او به عنوان مذهب جعفرى شهرت يافت.

امام صادق(عليه السلام) با تمام جريانهاى فكرى و عقيدتى آن روز برخورد كرده و موضوع اسلام و تشيّع را در برابر آنها روشن ساخته و برترى بينش اسلام شيعى را ثابت كرده است.

امام صادق(عليه السلام) هر يك از شاگردان خود را در رشتهاى كه با ذوق و قريحه او سازگار بود، تشويق و تعليم مىنمود و در نتيجه، هر كدام از آنها در يك يا دو رشته از علوم مانند: حديث، تفسير، فقه و كلام، تخصّص پيدا مىكردند.

هشام بن سالم مىگويد: روزى با گروهى از ياران امام صادق(عليه السلام) در محضر آن حضرت نشسته بوديم.

مردى شامى اجازه ورود خواست و پس از كسب اجازه، وارد مجلس شد.

امام فرمود: بنشين.

آن گاه پرسيد: چه مىخواهى؟ مرد شامى گفت: شنيدهام شما به تمام سؤالات و مشكلات مردم پاسخ مىگوييد، آمدهام با شما بحث و مناظره كنم! امام فرمود: در چه موضوعى؟ شامى گفت: درباره كيفيّت قرائت قرآن.

امام رو به حمران كرده فرمود: حمران! جواب اين شخص با توست.

مرد شامى گفت: من مىخواهم با شما بحث كنم، نه با حمران! امام فرمود: اگر حمران را محكوم كردى، مرا محكوم كردهاى!مرد شامى ناگزير با حمران وارد بحث شد، هر چه شامى پرسيد، پاسخ قاطع و مستدلّى از حمران شنيد، به طورى كه سرانجام از ادامه بحث فرو ماند و سخت ناراحت و خسته شد!امام فرمود: حمران را چگونه ديدى؟ مرد شامى گفت: راستى حمران خيلى زبردست است، هر چه پرسيدم به نحو شايستهاى پاسخ داد! آن گاه مرد شامى گفت: مىخواهم درباره لغت و ادبيّات عرب با شما بحث كنم.

امام رو به ابان بن تغلب كرد و فرمود: با او مناظره كن.

ابان نيز راه هرگونه گريز را به روى او بست و وى را محكوم ساخت.

مرد شامى گفت: مىخواهم درباره فقه با شما مناظره كنم!امام به زرارة فرمود: با او مناظره كن.

زراره هم با او به بحث پرداخت و به سرعت او را به بن بست كشاند!شامى گفت: مىخواهم درباره كلام با شما مناظره كنم!امام به مؤمن الطّاق دستور داد با او به مناظره بپردازد.

طولى نكشيد كه شامى از مؤمن الطّاق نيز شكست خورد!به همين ترتيب وقتى كه شامى درخواست مناظره درباره استطاعت برانجام خير و شرّ، توحيد و امامت نمود، امام به ترتيب به حمزه طيّار، هشام بن سالم و هشام بن حكم دستور داد با وى به مناظره بپردازند و هر سه با دلائل قاطع و منطق كوبنده، شامى را محكوم ساختند.

با مشاهده اين صحنه هيجانانگيز، از خوشحالى، خندهاى بر لبان امام نقش بست.

اينك از ميان سخنانِ فراوانِ آن اسوه علم و فضيلت، چهل حديث برگزيده به دانش طلبان و فضيلت خواهان تقديم مىدارم.

قالَ الاِْمامُ الصّادِقٌ (عليه السلام) :

1 محاسبه روزانه نفس

حَقٌّ عَلى كُلِّ مُسْلِم يَعْرِفُنا أَنْ يَعْرِضَ عَمَلَهُ فى كُلِّ يَوْم وَ لَيْلَة عَلى نَفْسِهِ فَيَكُونَ مُحاسِبَ نَفْسِهِ، فَإِنْ رَأى حَسَنَةً اسْتَزادَ مِنها، وَ إِنْ رَأى سَيِّـئَـةً اسْتَغْفَرَ مِنْها لِئَلاّ يَخْزى يَوْمَ الْقِيمَةِ.

بر هر مسلمانىكه ما را بشناسد سزاوار است كه در هر شبانهروز عملش را بر خود عرضه دارد و خود حسابگر خويش باشد، اگر حسنه ديد بر آن بيفزايد، و اگر گناه ديد از آن آمرزش خواهد تا اين كه روز قيامت رسوا نشود.

2 استقامت

لَوْ أَنَّ شيعَتَنا اسْتَقامُوا لَصافَحَتْهُمُ الْمَلائِكَةُ وَلاََظَلَّهُمُ الْغَمامُ وَ لاََشْرَقُوا نَهارًا وَ لاََكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَ لَما سَأَلُوا اللّهَ شَيْئًا إِلاّ أَعْطاهُمْ.

اگر شيعيان ما استقامت مىورزيدند، هر آينه فرشتگان با آنها دست مىدادند و ابر بر آنها سايه مىانداخت و در روز مىدرخشيدند و از فراسر و زير پاى خود روزى مىخوردند و چيزى از خدا نمىخواستند، مگر اين كه به آنها مىداد.

/ 135