تحليلى از خطابه ى حضرت زهرا - اسرار فدک نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اسرار فدک - نسخه متنی

محمد باقر انصاری، سید حسین رجایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اين زمينه محك خوبى براى باز كردن سفره ى دلها بود تا معلوم شود مسئله بر سر قطعه زمينى نيست، بلكه اين بغضهاى نهفته با خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله است كه چنين بروز كرده است. اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام هم با مقاومتشان خواستند هرچه بيشتر اين باطن نهفته ى غاصبين و طرفدارانشان را روشن كنند. هرچه استقامت بيشتر مى شد بغض و اذيت اوج مى گرفت و نشان مى داد كه چند نفر در محبت فاطمه عليهاالسلام باقى مانده اند، چند نفر با دشمن او دشمن اند، و چند نفر دشمن او و طرفدار دشمن اويند و آماده اند تا كينه هاى كهنه را خالى كنند.

اين بهترين نتيجه اى بود كه مى توانست براى نسلهاى آينده روزنه اى براى تحليل صحيح وقايع باشد و چنين هم شد. امروز همه مى دانند كه دوست فاطمه عليهاالسلام فدك او را غصب نمى كند و قلب او را نمى آزارد و گريه ى او را بلند نمى كند و در كوچه او را مورد جسارت قرار نمى دهد، و براى قطعه زمينى اين همه دختر پيامبر صلى الله عليه و آله را به مسجد و محاكمه نمى كشاند. اكنون كه دشمن زهرا عليهاالسلام شناخته شد عضويت در هر دو جبهه اختيارى است. اينكه فاطمه عليهاالسلام به دشمنان خود اعلام كرد: «حتى يك كلمه با شما سخن نخواهم گفت تا نزد پيامبر صلى الله عليه و آله بروم و شكايت شما را نزد او ببرم» تا آخر روزگار خط فاطمه عليهاالسلام را براى شيعيان و طرفدارانش روشن كرد.

اعتراض و معرفى بدعت گزاران جاهل

از اهدافى كه بر عهده ى رهبران دين است معرفى بدعت گزاران و تبيين روش آنان است تا مردم گمراه نشوند. اين بيان بايد طورى صاحبان بدعت را معرفى كند كه هم ترفندهاى آنان شناخته شود و هم براى آيندگان راه روشنى ارائه شده باشد.

اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام در چندين مرحله اتمام حجت- كه شرح آن خواهد آمد- بخوبى مشت بدعت گزار را باز كردند كه هم با قرآن ضديت مى نمايد و هم گفته هاى پيامبر صلى الله عليه و آله را زير پا مى گذارد و هم به آسانى به پيامبر صلى الله عليه و آله دروغ و افت را مى بندد و هم به ساده ترين مبانى قضاوت جاهل است و نمى داند از كه شاهد بخواهد و از چه كسى قَسَم طلب كند، و هم جهل مطلقى نسبت به همه ى جوانب ديگر بر مغز او حاكم است كه حتى قادر نيست باطل خود را نيك جلوه دهد!

پس از احتجاجات اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام، ابوبكر و عمر بطورى خلع سلاح شده بودند كه رسماً گفتند: «ما قادر به مخاصمه با شما نيستيم و جواب شما را نمى توانيم بدهيم، ولى بايد (به زور!) آنچه ما مى گوئيم انجام شود». وقتى اين اقرار را نمودند حقيقت تمام عيار جلوه كرد و بدعت گزار بخوبى معرفى شد و هدف حاصل گرديد.

اثبات ضديت غاصبين با دين خدا

فدك سبب خوبى شد براى معرفى باطن و خميره ى اصلى غاصبين تا پايه ى كار بر همه روشن باشد.

هدف اصلى غاصب، محو اثر دين و طبعاً محو حافظين دين از صفحه ى اجتماع، و محو آثار و يادگارهاى يادآور دين و پيامبر صلى الله عليه و آله بود تا راه براى بازگشت سريع به جاهليت باز باشد. وقتى مدافع دين نبود و آنگاه كه دين در اجتماع كم رنگ شد و آنچه يادآور و احيا كننده ى دين در اذهان است از انظار مردم پاك شد، براحتى مى توان مردم را به جاهليت سوق داد و بدعتها را به جاى خالى دين جايگزين كرد. بدعتها چيزى جز همان مبانى جاهلى و اخلاق جاهليت نيستند.

در مسئله ى فدك كه در ظاهر بعنوان غصب يك ملك شخصى بروز كرده بود، اميرالمؤمنين و حضرت زهراعليهما السلام سعى وافرى نمودند تا اين حقيقت را به مردم برسانند كه در سايه ى اين مسئله ضربه هاى سهمگينى بر پيكر دين وارد مى شود و اين مقدمه اى براى گامهاى بعدى خواهد بود.

مقابله با استناد كارها به اجتماع و اتفاق مردم

در دين خدا حكم و امر از آن خدا و نمايندگان اوست. مردم بعنوان مجموعه ى محترمى بنام اجتماع و جامعه مطرح هستند، ولى قدرت تشخيص حقايق و حكمتها در حد عقل ضعيف بشر نيست، و در اين مورد انسانها بارها و بارها امتحان داده اند و خود نتيجه ى خسران آن را گرفته اند.

ابوبكر و عمر در چنين اقدام جسورانه، مستمسكى بعنوان اتفاق مردم را به ميان آورده بودند، كه حضرت در چند جبهه با آن مقابله كرد و در پايان خودِ اجماع كنندگان را مورد خطاب قرارداد كه بر فرض قبول اتفاق، چه حق داريد كه بر سر باطل اتفاق كنيد و چه كسى اين اجازه را به شما داده است؟ اگر همه ى مردم روى زمين هم بر باطل اتفاق كنند به خدا ضررى نمى رسانند و حقيقت تغيير نخواهد كرد.

اضافه بر آنكه سوء استفاده ى غاصبين از حال روانى مردم و در نظر گرفتن سوابق آنان و استفاده از ترفندهاى اخلاقى و ارائه ى مظاهر تقوا و حاكم كردن زور در اجتماع براى حصول اجماع، همه باعث بوجود آمدن اين حالت خاص شده بود، و با اين اقدام حضرت همه ى اين ترفندها بر ملا شد.

شكستن قدرت ظالم و مقابله با زور

نكته ى جالبى كه فطرتاً براى هر بشرى قابل درك است مقابله با ستم و اعلام نفرت از آن است. اگر فدك را ضمن يك خواهش و تقاضا از حضرت مطالبه مى كردند شايد شكل مسئله فرق مى كرد. اگر لااقل مجلس محاكمه اى تشكيل مى دادند باز صورت كار تغيير مى كرد.

اينكه براى تصرف ملكى كه تحت تصرف كسى است بدون طى مراحل قانونى و محاكمه و شنيدن دليل مدعى و مدعى عليه، با استفاده از زور مأمورانى بروند و نماينده ى حضرت زهرا عليهاالسلام را از فدك بيرون كنند، حاكى از حكومت قلدرى و آغاز هرج و مرج در اجتماع است.

براى آنكه مردم بدانند اگر ابوبكر به خيال خود سخن حقى هم دارد بايد به شكل قانونى مطرح كند و پس از استماع سخن طرفين وقتى حكم صادر شد عمل نمايد، اين اقدامات حضرت زهرا عليهاالسلام از نظر قوانين قضاوت بين المللى نيز آنان را محكوم كرد و هر بشرى با هر آئين و مذهبى مى تواند درباره ى مسئله ى فدك قضاوت كند و ببيند كه ساده ترين مسئله ى قضائى درباره ى آن رعايت نشده است!

ندادن شرايط مالى به غاصبين

مسئوليت كمك به ظالم از مسايلى است كه خداوند بر سر آن مردم را مؤاخذه مى نمايد، چرا كه كوچكترين يارى و اعانت به ظالم شركت در ظلم اوست.

سكوت در مقابل غصب فدك يك وجهه اش كمك كلان مالى به غاصبين بود كه از طريقى بنام اسلام با مسلمانان مى جنگيدند و از سوى ديگر پايه هاى حكومت خود را محكم مى كردند و از سويى بازكردن راه براى ادامه بدعت گزاريها بود.

لذا مقابله ى حضرت، براى بيرون آوردن اين اعانه ى مالى از دست حاكم غاصب بود تا سالهاى سال انحرافاتى كه پيش خواهد آمد از اين تقويت روزهاى اول سرچشمه نگرفته باشد. اگر چه اين مقابله ى حضرت در ظاهر اثرى نبخشيد ولى صاحب اموال آخرين تلاش خود را براى بيرون آوردن آن از چنگ غاصب نمود و در پيشگاه الهى معذوريت خود را ثابت كرد.

در دست داشتن شرايط مالى مناسب

و قتى كسى مالى را غصب مى كند اكثراً مردم مالك را فراموش مى كنند و فقط در صدد آنند كه آيا متصرف جديد كار درستى كرد يا نه؟ در حاليكه هركس براى احياى حقوق خويش قيام كند به طبيعى ترين حق خود اقدام كرده و هيچ خجالت و ملامتى هم ندارد.

اگر ما بگوئيم كسى اموال حضرت زهرا عليهاالسلام را به سرقت برده بود و حضرت براى بازگرداندن آن اقدام فرمودند اين به معناى دنيا طلبى است؟! آيا اشخاصى كه به دنيا اعتنا ندارند بايد گرسنه بمانند و دنيا پرستان هرگونه كه مايلند به چپاول بپردازند؟

حضرت زهرا عليهاالسلام مى فرمايد: «اين ملكى بود كه برايم عزيز بود چرا كه از جانب خداوند و بدست پيامبرش عطا شده بود، و اين را براى فرزندانم نگاه داشته بودم كه آنان به مردم محتاج نباشند». آيا دفاع از چنين جنبه ى اقتصادى زندگى آن هم در مقابل كسى كه آنرا به زور گرفته، مشكلى دارد؟ و اصلاً جاى سؤال و اشكال است؟ گذشته از اينكه تا آن روز اين اموال به مصرف فقرا مى رسيد و دلهايى شاد مى شد كه اكنون بايد با دست خالى از درِ خانه ى فاطمه عليهاالسلام باز گردند!

حضرت زهرا عليهاالسلام اين اموال را در مصارفى خاص مصرف مى كرد و اينك بايد ببيند در ضد آنچه خود مايل به صرف آن است خرج مى شود و او همچنان قادر بر دفاع از اموال خود نيست. آيا دفاع براى چنين ثروت حلالى از ساده ترين اقدامات هر بشر و هر مسلمان نيست؟

از همه جالب تر اينكه مسئله بر سر مبلغى اندك نبوده كه هركس از فاصله دور با خطاب و عتاب بگويد اين ارزشى ندارد، گذشت كنيد! چطور مصرف آن براى غاصبين شيرين است، و فقط بايد به كام فاطمه عليهاالسلام تلخ شود؟ تا اينجا سعى شد اسرارى كه عيناً از كلام شخص اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام استفاده شده ارائه گردد و مسلماً جهاتى هست كه زمينه ى اجتماعى براى بيان آنها آماده نبوده است. به اميد آن روز كه با ظهور حضرت بقية اللَّه الاعظم عجل اللَّه تعالى فرجه و محاكمه ى غاصبين بدست يداللهى آن امام حاضر، حقايق و نهفته هاى ديگرى از فدك بر ما فاش شود.

تحليل و خلاصه اى از خطابه ى حضرت زهرا

تحليل و خلاصه اى از خطابه ى حضرت زهرا

خطابه ى حضرت زهرا عليهاالسلام كه براى نخستين بار در روزهاى آخر عمر آنحضرت ايراد شد، با توجه به بى سابقه بودن آن و حال بيمارى فاطمه عليهاالسلام پس از شهادت حضرت محسن عليه السلام و مجروح بودن حضرتش از ناحيه ى صورت و سينه و بازو، و بار غصه اى كه از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله و غصب حق اميرالمؤمنين عليه السلام و شهادت پسرش داشت، و غصب فدك كه اخيراً بر مصائب افزوده شده بود، و در كنار همه ى اينها بى توجهى مطلق مردم به تنها يادگار پيامبرشان و خاندانى كه باقيماندگان از نسل آنحضرت بودند تا حد تصميم بر قتل آنان و به آتش كشيدن خانه ى ايشان، همه ى اينها فكر را متوجه اهميت مطلب مى كند كه با آن شرايط جسمى و روحى و با در نظر گرفتن مردمى كه آنچنان جبهه گرفته بودند، چرا فاطمه زهرا عليهاالسلام اين اقدام بى سابقه را انجام دادند و به مسجد آمدند و براى مردم سخن گفتند.

اين سؤالى است كه در بخش چهارم كتاب تحت عنوان «اسرار غصب فدك» قسمتى از آن پاسخ داده شد، و در اين بخش نيز جنبه هاى ديگرى از آن تبيين مى گردد.

تحليلى از خطابه ى حضرت زهرا

دادگاه محاكمه ى غاصبين فدك، نه سخنرانى

مجلسى كه در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله با حضور حضرت زهرا عليهاالسلام به همراه عده اى از زنان از يك سو، و در جمع مهاجرين و انصار و ابوبكر از سوى ديگر منعقد شده بود، نمى تواند بصورت يك خطابه و سخنرانى تلقى شود، بلكه دادگاه محاكمه ى غاصبان بود كه ناخواسته در آن حاضر شده بودند، و نتيجه ى فكرى آن تماماً به نفع صاحب فدك و بر ضرر غاصب آن تمام شد. آن مجلس بعنوان يك واقعه ى غير عادى در اذهان و در صفحات كتب ثبت شد و براى قضاوت آينده ى تاريخ به ثبت رسيد. مظلوم و ظالم سخن خود را گفتند و ضبط شد تا قاضيان تاريخ براحتى حكم كنند.

اگر فقط به صورت سخنرانى حضرت زهرا عليهاالسلام بود و ادعاهاى پوچ غاصبين معلوم نمى شد، قضاوت كنندگان گوشه هايى از ماجرا را نمى دانستند و ممكن بود به خود اجازه ى قضاوت ندهند. نگرش حضرت به آينده ى آن ماجرا در سرتاسر خطابه كاملاً مشهود است، و اين از بركات مقام عصمت كبرى است.

سند قرآنى فدك در مقابل سند جعلى غاصبين

استناد حضرت زهرا عليهاالسلام به آيات شريفه ى قرآن و كلمات پيامبر صلى الله عليه و آله نيز از جنبه هاى شاخص خطبه است. در مقابل اين آيات محكم و براهين مستدل، غاصبين تنها يك حديث جعلى مطرح نمودند كه كسى جز خودشان و دو دخترشان مدعى و شاهد آن نبود، و اين خود شديدترين ضربه ى كارى بر پيكر گفتار و رفتار دشمن بود.

جالب تر از اين، بيان و استدلالهاى دندان شكن حضرت بود كه مطلب را طورى واضح مى كرد كه باطل بودن سخن خصم براى همه روشن مى شد. چنين قدرت كلام چيزى بود كه دشمن از آن عاجز بود، و عملاً نشان مى داد كه مقاومت خود را از دست داده است. لذا در هر مرحله ادعايى را رها مى كرد و به شاخه ى ديگرى مى رفت و ادعاى جديدى مطرح مى ساخت.

تقسيم حساب شده ى خطابه ى فدك

آنچه در خطابه ى حضرت زهرا عليهاالسلام مشهود است حساب شده بودن كلمات و جملات و خطابها و مطالب است كه جز از مقام عصمت كبرى ساخته نيست. در ابتداى سخن بدون در نظر گرفتن مخاطب خاصى، حمد و ثناى الهى و ذكر پيامبر صلى الله عليه و آله را آغاز كردند، و يك دوره تاريخچه ى گذشته ى اسلام را بيان كردند.

مسلمانان را چند بار مورد خطاب قرار دادند و هر بار مطلب تازه اى از نقاط ضعفشان مطرح كردند. گاهى خطاب را متوجه انصار مى نمودند بدان دليل كه غاصبين اصلى همگى از مهاجرين بودند، و گاهى همه را مورد خطاب قرار مى دادند، ولى مى بينيم مهاجرين غاصب را بخصوص مورد خطاب قرار ندادند.

خطاب حضرت در چند مورد با شخص ابوبكر است كه در واقع او را به محاكمه مى كشد و وادارش مى كند تا سخن بگويد و به ضعف خود و بى ارزشى دليلش اقرار كند.

در موردى حضرت قبر پيامبر صلى الله عليه و آله را مورد خطاب قرار مى دهد و در حضور مسلمانان شكايت خود را از بى اعتنايى آنان به پيشگاه پدر عرضه مى دارد.

/ 31