ظلم به فاطمه در انظار مردم - اسرار فدک نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اسرار فدک - نسخه متنی

محمد باقر انصاری، سید حسین رجایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطاب به انصار

سپس حضرت نگاهى به جانب انصار نمودند و فرمودند:

اى يادگاران زمان پيامبر، و اى ياوران دين و پناه دهندگان اسلام! اين چه سستى است در يارى من و چه ضعفى است در كمك به من و چه كوتاهى است درباره ى حق من و چه خوابى است كه در مورد ظلم به من شما را فرا گرفته است؟! آيا پيامبر صلى الله عليه و آله پدرم نمى فرمود: «حُرمت هر كسى را نسبت به فرزندانش بايد نگاه داشت»؟ چه زود كار خود را كرديد، و عجب زود به كارى كه زمانش نرسيده بود اقدام نموديد! و شما قدرت كمك به آنچه من طلب مى كنم و قوت برگرفتن آنچه در پى آن هستم و مى خواهم داريد. آيا به راحتى مى گوييد «محمد رسول خدا از دنيا رفت»؟ [«م»: آيا با رفتن پيامبر دينش را از بين مى بريد؟ آگاه باشيد كه رحلت او قسم بجان خودم واقعه اى مهم است. بخدا قسم اين واقعه اى مهم است كه شكافى عظيم و گسيختگى گسترده اى همراه داشت، و التيام دهنده ى آن مفقود بود. با غيبت پيامبر زمين تاريك گرديده، و برگزيدگان الهى محزون گشته اند، و در مصيبت او آفتاب و ماه گرفته و ستارگان پراكنده شدند. با رحلت او اميدها به يأس مبدل شد، و اموال غارت شد و حريم آنحضرت از بين رفت، و حرمت او مورد اهانت قرار گرفت. با رفتن او امت در فتنه افتادند و ظلمت همه جا را فرا گرفت و حق از بين رفت.

بخدا قسم رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله بليه ى بسيار بزرگ و مصيبت عظيم است كه مصيبتى مثل آن و حادثه ى ناگوارى همچون آن در دنيا نخواهد بود و به اين مصيبت عظمى كتاب خدا در خانه هايتان و در هر صبح و شام آگاهى داده و به آن در گوشهايتان با ندا و فرياد و خواندن و فهماندن خبر داده است. و همچنين خبر داده از آنچه كه به انبياى الهى و فرستادگان خداوند در گذشته رسيده كه حكم نهايى و قضا و قدر حتمى است. (آنجا كه فرموده:) «و نيست محمد مگر فرستاده ى خدا كه قبل از او پيامبران آمده اند. آيا اگر بميرد يا كشته شود به جاهليت خود برمى گرديد و مرتد مى شويد؟ كسى كه مرتد شود به خداوند ضررى نمى رساند، و خداوند شكر گزاران را پاداش مى دهد». [سوره ى آل عمران: آيه ى 144.]

ظلم به فاطمه در انظار مردم

از شما بعيد است اى پسران قَيْلَه! [منظور از «پسران قيله» انصار هستند كه از دو قبيله ى اوس و خزرج تشكيل مى يافتند و «قيله» نام مادر آنان است كه چندين نسل قبل، نسبشان به او منتهى مى شود. آيا در ارث پدرم به من ظلم شود در حالى كه شما حال مرا مى بينيد و صداى مرا مى شنويد و اجتماعتان منسجم است و نداى نصرت طلبى من به شما مى رسد، و آگاهى بر مظلوميت من همگى شما را فرا گرفته است؟!

اين در حالى است كه شما هم تداركات و افراد و هم خانه و سرپوش و هم وسيله و قدرت و هم اسلحه و وسيله ى دفاع داريد. فراخوانى من به شما مى رسد ولى پاسخ نمى دهيد! و فرياد من به شما مى رسد ولى به دادخواهى نمى آييد!

شما متصفيد به اين كه بر دشمن بدون سپر و زره حمله مى كنيد و به خير و صلاح شناخته شده ايد. و شما كسانى هستيد كه بعنوان برگزيده ى خدا و منتخب او براى ما اهل بيت انتخاب شده ايد. و همان كسانى هستيد كه با عرب به مبارزه برخاستيد و خود را وارد امور سخت كرديد و متحمل سختى و زحمت شديد و با امتها به جنگ برخاستيد و پهلوانان را بدون سستى دور نموديد.

ما و شما چنان بوديم كه شما را امر مى كرديم و شما اطاعت مى كرديد، تا بوسيله ى ما براى شما موقعيت پا برجايى بدست آمد، و توسط ما آسياب اسلام براى شما به گردش درآمد، و بركات روزگار [در عبارت عربى چنين است: «و در حلب البلاد» كه كلمه ى «حلب» به معناى شير است ولى در اينجا كنايه از بركات است. به جريان افتاد، و تكبر شرك به ذلت كشيده شد، و جوشش دروغ ساكن گرديد، و آتش جنگ خاموش گشت، و دعوت به فتنه و آشوب آرام گرفت، و دين در اجتماع شكل گرفت.

با امامان كفر بجنگيد

بعد از اين سوابق، حال بعد از روشن شدن حق به كجا مى رويد، و بعد از آنكه بيان شده بود، و بعد از اعلان حق كجا آن را پنهان كرديد، و چرا بعد از اين اقدامات به گذشته ى خود رجوع نموديد و بعد از ايمان مشرك شديد، و بعد از شجاعت ترسيديد از گروهى كه بعد از پيمان بستنشان سوگندهاى خود را شكستند و در دين شما طعنه وارد نمودند.

با امامان كفر جنگ كنيد كه آنان پايبند به سوگندهايشان نمى باشند، تا شايد از كارهاى خود برگردند. آيا با گروهى كه سوگندهاى خود را ناديده گرفتند و قصد بيرون نمودن رسول الهى را دارند كارزار نمى نماييد، و حال آنكه آنان ابتدا شروع به جنگ نمودند؟ آيا از آنان هراس داريد؟ خداوند سزاوارتر است كه از او بترسيد اگر مؤمن هستيد.

خوارى حق بدست مردم

آگاه باشيد! بخدا قسم شما را مى بينم كه به زندگى راحت ميل نموده ايد، و كسى كه سزاوار منصب حل و فصل امور است از جايگاهش دور نموديد، و تن به راحتى در داده ايد، و از جاى وسيع به جاى تنگ پناه آورده ايد، و از دين برگشتيد و آنچه را كه حفظ مى كرديد دور افكنديد، و چيزى را كه به آسانى خورده بوديد برگردانديد.

اگر شما و تمام كسانى كه در زمين هستند كافر شوند خداوند از همه ى آنها بى نياز است و خداوند سپاس شده است.

آيا خبر كسانى كه قبل از شما از قوم نوح و عاد و ثمود و اقوامى كه بعد از اينان آمدند به شما نرسيده؟ قضاياى آنان را جز خدا نمى داند كه رسولان الهى با بينات به سوى آن اقوام آمدند، ولى آنان دستهاى خود را در دهان خود گذارده و گفتند: ما به آنچه شما فرستاده شده ايد كافريم، و ما در آنچه ما را بسويش مى خوانيد در شك و ترديد هستيم.

عار و عذاب بر كسى كه دختر پيامبر را خوار كند

من گفتم آنچه گفتم در حالى كه مى دانم يارى نكردن وجودتان را فرا گرفته و بى وفائى همچون لباسى بر قلبهاى شما پوشيده شده است. ولى اين سخنان بخاطر بر لب رسيدن جانم بود، و آه هائى بود كه براى خاموش نمودن آتش غضبم كشيدم، و سستى تكيه گاهم بود و ضعف يقين شما است و اظهار غصه ى سينه ام است كه ديگر نتوانستم آنرا مخفى كنم و براى اتمام حجت بود.

پس شتر خلافت را بگيريد و با طناب، رَحْل [رحل براى شتر در حكم زين براى اسب است. آن را محكم به شكم آن ببنديد، در حالى كه كمر آن شتر مجروح شده و استخوانهايش شكسته و پاهايش ضعيف شده و كف پاهايش نازك گرديده و عيب آن هميشه باقى است. به غضب خداى جبار و ننگ ابدى علامت گذارى شده، و پيوسته به آتش الهى روشن است. آتشى كه بر قلبها اثر مى گذارد و در عمودهاى كشيده بر آنان ملازم شده است. آنچه انجام مى دهيد نزد خداوند محفوظ است و بزودى كسانى كه ستم كردند مى فهمند به كجا مى روند.

من دختر پيامبرتان هستم

من دختر كسى هستم كه شما را از عذاب شديدى كه در پيش داريد ترسانيد. پس همگى درباره ى من حيله بكار بنديد و به تأخير نيندازيد! شما كار خود را بكنيد كه ما هم در كار خود هستيم و منتظر باشيد كه ما هم منتظريم.

پروردگارا بين ما و قوم مان به حق حكم كن و تو بهترين حكم كننده هستى و بزودى كفار خواهند دانست كه عاقبت كار به نفع كيست. و بگو عمل كنيد كه بزودى خدا و رسول و مؤمنين عملِ شما را مى بينند و نامه ى اعمال هر انسانى را برگردن او آويخته ايم. بنابر اين هركس به اندازه ى ذره اى عمل خير انجام دهد نتيجه اش را مى بيند و هركس ذره اى عمل شر انجام دهد نتيجه اش را خواهد ديد. و گويا كار چنين مقدر شده است.

جواب ابوبكر

آنگاه ابوبكر در جواب حضرت گفت: راست مى گوئى اى دختر پيامبر، پدر تو نسبت به مؤمنين با عطوفت و كريم بود و رحمت و رأفت داشت، و نسبت به كافرين عذاب اليم و عقاب عظيم بود. اگر بخواهيم نسب او را بنگريم در بين تمام زنان او را تنها پدر تو مى يابيم، و در بين دوستان صميميش تنها برادر پسرعمويت (على عليه السلام) مى بينيم، كه او را بر تمام دوستان برگزيد، و على كسى بود كه او را در هر كار بزرگى يارى مى نمود.

فقط انسان سعادتمند شما را دوست مى دارد و تنها انسان شقىِ دور از خدا شما را دشمن مى دارد. شما عترت پاك رسول خدا هستيد و برگزيدگان منتخب اوييد. راهنمايان ما بر كارهاى خير شماييد، و سوق دهندگان ما به بهشت شما هستيد.

حديث جعلى «النبى لايورث»

و تو اى برگزيده ى تمام زنان و دختر بهترين پيامبران در آنچه كه مى گوئى راستگو هستى، و در وفور عقل سبقت دارى، و حق تو رد نشده است و سخن راستى كه مى گوئى از تو منع نمى شود. قسم بخدا كه از رأى و نظر پيامبر پا را فرا نگذاشتم و كارى كه كردم با اجازه ى او بود!! پيشتاز هر قوم به آنان دروغ نمى گويد، و تو گفتى و سخن خود را رساندى و دُرُشتى نمودى و قهر كردى!! و من خدا را شاهد مى گيرم- و او در شاهد بودن كافى است!- كه من شنيدم كه رسول خدا مى فرمود: «ما گروه پيامبران طلا و نقره و زمين و خانه و اثاث خانه به ارث نمى گذاريم و كتابها و حكمت و علم و نبوت را به ارث مى گذاريم. و آنچه از مال دنيا از ما باقى مى ماند از آنِ ولي امر بعد ما است كه در او بنظر خويش حكم كند»! [اين حديث جعلى ابوبكر است كه براى غصب فدك آماده كرده بود، و حضرت زهرا عليهاالسلام در قسمتهاى قبلى و بعدى بطور مفصل آن را رد كردند و جواب ابوبكر را دادند.]آنچه را كه تو در پى آن هستى براى تهيه ى اسب و اسلحه قرار داديم كه مسلمانان با آن به مقابله ى دشمنان بپردازند و با كفار جهاد كنند و بر گردنكشان فجار شمشير بزنند! و اين عمل به اجماع مسلمانان است و به تنهائى آن را انجام نداده ام و به رأى خود عمل نكرده ام. اين حال و مال من براى تو و در اختيارت باشد! و ما آن را از تو نمى گيريم و براى ديگرى ذخيره نمى كنيم. تو برترين بانوى امت پدرت و درخت طيبه اى براى فرزندانت هستى!

ما نمى خواهيم مال تو را كه به تو تفضل شده از تو بگيريم، و مقام اجداد و فرزندانت كم شمرده نمى شود. فرمان تو در آنچه كه در ملك من است مؤثر و نافذ است! آيا اجازه مى دهى در اين باره با دستور پدرت مخالفت كنم؟!

پيامبر مخالف قرآن نمى گويد

حضرت فاطمه عليهاالسلام در جواب او فرمود:

سبحان اللَّه! هرگز پدرم از كتاب خدا روى گردان نبوده و مخالفت احكام آن را نكرده، بلكه پيروى فرامين او را نموده و از جاى جاى آن متابعت نموده است.

آيا همگى بر سر بى وفائى اجتماع كرده ايد و عذرتان در اين باره دروغى است كه پرداخته ايد. و اين عمل شما بعد از رحلت پيامبر همانند آن غائله هايى است كه در زمان حيات او دنبال مى كرديد.

تصريح قرآن به ارث انبياء

اين كتاب خداست كه حاكمى عادل و گوينده اى است كه فصل خصومت مى كند، درباره ى پيامبرى از پيامبران خدا مى فرمايد: «فرزندى به من عطا فرما كه از من و از آل يعقوب ارث ببرد» [سوره ى مريم: آيه ى 6.، و مى فرمايد: «و سليمان از داود ارث برد». [سوره ى نمل: آيه ى 16. خداوند عز و جل در قرآن تقسيماتى در ارث قرار داده و حدود واجب ميراث را تعيين كرده و سهم مرد و زن را بيان فرموده است، بطورى كه عذر اهل باطل را باطل كرده و جاى گمانها و شبهات را درباره ى مُردگان از بين برده است. و لى نفستان بر شما حيله كرده و بايد صبر نيكو كرد، و خداوند در مقابل آنچه شما مى پردازيد كمك كننده است.

اين دو نفر كه در آيه ذكر شده اند پيامبرند [اشاره ى حضرت به ادعاى ابوبكر است كه انبيا ارث نمى برند. با اين دو آيه كه صريحا ارث گذاشتن دو پيامبر يعنى حضرت داود و حضرت زكريا عليهماالسلام را بيان كرده است بطلان سخن ابوبكر روشن مى شود.، و تو مى دانى كه مقام نبوت ارث بردنى نيست و ارث بردن در غير مقام نبوت است. پس براى چه از ارث پدرم محروم مى شوم؟ آيا خداوند در كتابش آورده كه: «بجز فاطمه دختر محمد»؟ به من نشان بده تا قانع شوم.

جواب ابوبكر

ابوبكر گفت: اى دختر پيامبر، تو عين دليل و زبان حكمت هستى. جواب تو را آماده نكرده ام، و تو را در درستى گفتارت رد نمى كنم! ولى اين مسلمانان قاضى بين من و تو باشند.

آنچه انجام دادم اينان بر عهده ى من گذاردند و با توافق آنان و بدون قصد زورگويى و استبداد و مقدم داشتن ديگرى اين (فدك) را از تو گرفتم، و خودشان بر اين مطلب شاهدند.

خطاب به مسلمانان

حضرت فاطمه عليهاالسلام توجه خود را به مردم نمود و فرمود:

اى مسلمانانى كه با سرعت به قول باطل روى آورديد، و در مقابل عمل ناپسند زيان آور سكوت نموديد و راضى شديد! آيا در كلمات قرآن تدبر نمى كنيد يا آنكه بر قلبهايتان قفلهايى زده شده است؟ بلكه اعمال بدتان قلبهاى شما را پوشانده و گوش و چشمتان را بسته است. بد تأويلى كرديد و چه بد مشورتى نموديد، و چه شرى است آنچه خير را با آن عوض كرديد.

قسم بخدا بارش را سنگين مى يابيد و عاقبتش را عذاب مى بينيد زمانى كه پرده براى شما برداشته شود و پوشيده ها آشكار گردد و عذابهائى كه گمانش را نمى بريد از سوى پروردگارتان بر شما ظاهر گردد، و در آن هنگام صاحبان باطل زيان مى كنند.

تأثير خطبه ى حضرت

را وى مى گويد: بعد از خطبه ى حضرت، چنان زن و مرد گريه كردند كه تا آن روز ديده نشده بود، و مدينه به لرزه درآمد و مردم به هيجان آمدند و صداها بالا گرفت.

آنچه بين ابوبكر و عمر اتفاق افتاد

هنگاميكه اين اخبار به ابوبكر رسيد [بعيد نيست هنگام رسيدن اين خبر به ابوبكر زمانى بوده كه او هنوز در مسجد بود و مردم متفرق شده بودند. به همين جهت هنگامى كه خبر اضطراب و گريه هاى مردم به او رسيد با عمر درباره ى چگونگى برخورد با مسئله مشورت نمود و در نتيجه تصميم گرفتند كه مردم را دوباره به مسجد فرا خوانند در حالى كه هنوز حضرت زهرا عليهاالسلام در مسجد بودند (چنانكه از دلائل الامامه استفاده مى شود). وقتى مردم جمع شدند ابوبكر آن سخنان تهديدآميز را براى مردم زد و در پايان ام سلمه بعنوان اعتراض بر او مطالبى بيان داشت كه ذكر خواهد شد و بعد حضرت زهرا عليهاالسلام به منزل بازگشتند. به عمر گفت: دستت خالى باد! چه مى شد اگر مرا به حال خود مى گذاشتى كه شايد اين گسيختگى را به نوعى التيام مى دادم و مسئله تشنج آور پيش آمده را بطورى اصلاح مى كردم. آيا اين برايمان بهتر نبود.

عمر گفت: در اين، تضعيف قدرت تو و سبكى مقام تو بود، و من براى تو دلسوزى كردم!

ابوبكر گفت: واى بر تو! پس كلمات دختر محمد چه مى شود كه مردم همگى دانستند كه او چه مى خواهد و ما چه حيله اى براى او پنهان كرده ايم؟!

/ 31