پرونده ى باز فدك تا قيامت - اسرار فدک نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اسرار فدک - نسخه متنی

محمد باقر انصاری، سید حسین رجایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پرونده ى باز فدك تا قيامت

فدك گرانسنگ امتحان

حدود 1413 سال پيش، فدك از سوى خداوند متعال و پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله به بانوى دو جهان هديه گرديد، و چهار سالِ شيرين فدك در دوران حيات پيامبر صلى الله عليه و آله سپرى شد. آتش حسدِ منافقين در اين چند سال در جوش و خروش بود تا با رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله شعله گرفت و جان و تن صاحب فدك را به آتش كشيد. اكنون 1409 سال از روزهاى مصيبت بار غصب حق فاطمه عليهاالسلام مى گذرد، كه چون زهر در حلقوم تاريخ اسلام ريخته شد.

فدك محك الهى بود كه از همان اولين ساعت اعطاى آن به فاطمه عليهاالسلام با عكس العملهاى موافق و مخالف روبرو شد. اين برخوردها كه در واقع بروز دهنده ى باطن اعتقادى مردم بود ادامه پيدا كرد تا روزى كه فدك غصب شد، و از آنروز گرانسنگى شد كه عيار دوست و دشمن را محك زد، و آنچه مردم در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله جرأت بروز آنرا نداشتند ظاهر شد، و هر كس نشان داد كه به راستى از غصب فدك ناراحت است يا خرسند، و يا نسبت به آن بى تفاوت است و براى او ارزشى مثبت يا منفى ندارد كه به دفاع از آن برخيزد و اظهار نظر كند.

ثبت عكس العملها در پرونده ى فدك

از روزى كه سند محكم فدك مورد اقدام تلافى جويانه با اقدام پيامبر صلى الله عليه و آله قرار

گرفت، در واقع پرونده ى فدك باز شد تا تمام عكس العملها در آن ثبت شود. اين پرونده همچنان باز ماند و تا آخر روزگار نيز باز خواهد ماند، تا دوستان فاطمه عليهاالسلام عيار محبت خود را محك زنند و مسلمانان قضاوت بر حق درباره ى فدك داشته باشند و بشريت نظر خود را در رابطه با ماجرا اعلام نمايد. و اضح است كه غاصبين فدك دو دسته اند: يكى آنانكه در حيات فاطمه عليهاالسلام شخصاً اقدام به غصب آن نمودند، دسته ى دوم آنانكه در طول تاريخ از غاصبين طرفدارى كردند و بهر صورتى قلبشان از غصب حق فاطمه عليهاالسلام راضى بود. هر دو دسته ى غاصبين در دفتر فدك ثبت خواهند شد.

فدك ميدان درگيرى غاصبين با طرفداران فاطمه

فدك قطعه زمين يا نخلستانهائى نيست كه در بيابانهاى حجاز محدوده اى را به خود اختصاص داده باشد. فدك هم محك شناخت حق و باطل و هم محك شناخت محب و مبغض است، چرا كه در يك سوى ماجرا على و فاطمه عليهماالسلام اند و آنچه در اين باره براى بيدارى عقلها لازم بوده بيان كرده اند و ابهامى در آن باقى نگذاشته اند، و در سوى ديگر قضيه ابوبكر و عمر و غاصبين خلافت اند كه آنها هم هر چه براى گفتن داشته اند بروز داده اند، و در دادگاه تاريخ هر دو طرفِ محاكمه مطالب خود را بطور كامل به ميدان آورده اند.

زمانى به بلنداى چهارده قرن مى گذرد و اين ميدان همچنان عرصه ى درگيرى تنگاتنگ افراد دو جبهه است: يكى جبهه اى كه براى اثبات حق فاطمه عليهاالسلام مبارزه و مقاومت كرده و مى كند و ديگرى جبهه اى كه براى سرپوش گذاردن بر اعمال ظالمين آل محمد عليهم السلام در آن شركت كرده اند. اين روياروئى ها جلوه هاى مختلفى دارد، كه يكى از بارزترين مظاهر آن ميدان فدك و فداكاران آن است.

قضاوت در مسئله ى فدك مشكل نيست

از آنجا كه اميرالمؤمنين و فاطمه عليهماالسلام از يك سو در مقام عصمت كبرى و از سوئى مظهر زهد و تقوا و بى رغبتى به دنيايند و از سوى ديگر محبوب قلوب عالم اند و از جهتى ديگر عزيز خدا و رسول اند، و از آنجا كه ابوبكر و عمر و دار و دسته ى غاصبين جز سابقه ى شرك و بت پرستى چيزى ندارند، و با غصب خلافت درجه ى اعتناى خود به دنيا را نشان دادند، و سابقه ى برخورد آنان با اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله بر همه روشن است، لذا با در نظر گرفتن اين دو جبهه ى مخالف، قضاوت در مورد ماجراى فدك كار مشكلى نيست. كافى است هر كس مبانى اعتقادى خود را در نظر آورد و نتيجه را بگيرد.

فدك ظاهركننده ى گرايشهاى اعتقادى

مشكل در گرايش باطنى اشخاص است كه در مسئله ى فدك بروز مى دهند. آنانكه از اختصاص فدك به پيامبر صلى الله عليه و آله و انتقال آن به عزيز خدا و رسول يعنى فاطمه عليهاالسلام ناراحت بودند برخورد خود را نشان دادند. آنانكه از على عليه السلام دل خوش نداشتند در فدك خود را معرفى كردند و از غصب حق همسر او شادمان شدند. آنانكه محبت اهل بيت عليهم السلام را در دل ندارند در طول تاريخ ماجراى فدك را تصريحاً يا تلويحاً به نفع دشمن فاطمه عليهاالسلام تمام مى كنند و گرايش آنان به آن سو است.

آنانكه در ظاهر ادعاى محبت فاطمه عليهاالسلام را دارند با چنين محكى شناخته مى شوند. يك عمر ادعاى محبت بايد امتحان شود كه وقتى حق محبوب خدا و رسول غصب شده و همه ى جوانب آن با پهلوى شكسته بيان شده، باز هم براى كسى سؤال انگيز باشد و نتواند درباره ى آن به نتيجه قطعى برسد.

پرونده ى فدك در پيشگاه فاطمه

خدا را شكر كه پرونده ى فدك بسته نشده و تا ادامه ى زمانها باز است، و ناظر خلقت

همه ى عكس العملها را ثبت مى كند، تا روزى كه با پايان دنيا اين پرونده بسته شود و روز قيامت در پيشگاه فاطمه عليهاالسلام باز شود. آنگاه نوبت آن بانوى دو جهان است كه درباره ى قضاوت كنندگان حكم نمايد، تا چه كسانى را در پرونده ى محبين ثبت نمايد و چه كسانى را در پرونده ى مبغضين و دشمنان خود بنويسد. به اميد آن روز و با آرزوى ثبت نام ما در حلقه به گوشان آستان فاطمه عليهاالسلام كه پس از هزار و چهارصد سال هرگز از راه او تخطى نكردند و درِ نيم سوخته ى خانه ى زهرا عليهاالسلام را رها ننمودند.

محتواى دفتر فدك

پرونده ى باز فدك صفحات جالبى را در خود رقم زده است. گاهى خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله را مى بينيم كه از غصب فدك خبر داده اند. گاهى شكايت زهرا عليهاالسلام كنار قبر پيامبر صلى الله عليه و آله را مى بينيم. گاهى اميرالمؤمنين عليه السلام را مى بينيم كه بر سر قبر زهرا عليهاالسلام سخن از غصب حقش بر زبان مى آورد. گاهى اميرالمؤمنين و ائمه عليهم السلام را نشان مى دهد كه از فدك دفاع كرده اند. گاهى غاصب فدك بر عليه خود اقرار يا عمل كرده است. گاهى همدستان غاصب بر عليه دار و دسته ى خود افشاگرى كرده اند. گاهى دعاى فاطمه عليهاالسلام را بر عليه غاصبين مى بينيم كه به استجابت رسيده است. گاهى در زيارت فاطمه عليهاالسلام خطابهائى حاكى از غصب فدك بر زبان مى آوريم. گاهى همين سوز دل را خطاب به اميرالمؤمنين عليه السلام عرضه مى داريم، و گاهى خبر از دادخواهى فاطمه عليهاالسلام در دادگاه عدل روز قيامت مى شنويم.

اين صفحات هر سال آمار تازه اى در خود جاى مى دهد و تصوير مدافعان فاطمه عليهاالسلام و دشمنان او را در خود ضبط مى كند. هر كتابى كه درباره ى غصب فدك نوشته مى شود و هر سخنى كه گفته ميشود اين دفتر را پر محتواتر مى كند، تا روزى كه مهدى آل محمد عليهم السلام بيايد و آخرين برگ اين پرونده را امضا كند.

آنچه در بخشهاى گذشته ى كتاب حاضر ذكر شد در واقع برگهاى پرونده ى فدك بودند. در اين بخش بعنوان آخرين قسمت كتاب، مرورى بر نكات باقيمانده ى فدك كه در بخش هاى پيش ذكر نشده خواهيم داشت كه در واقع نشانگر راه بلندى است كه ماجراى فدك تاكنون به خود ديده است.

پيشگوئى خداوند و پيامبر از غصب فدك

اهميت و عظمت ماجراى غصب فدك را از آنجا مى توان فهميد كه در پيشگوئى هاى غيبى كه از پيامبر صلى الله عليه و آله بدست ما رسيده درباره ى آن خبر داده شده است. در اينجا به سه مورد اشاره ميشود:

1. از اخبارى كه خداوند در شب معراج به پيامبر صلى الله عليه و آله خبر داد اين بود: دختر تو مورد ظلم قرار مى گيرد و از حق خود محروم ميشود و همان حقى كه تو براى او قرار مى دهى غاصبانه از او مى گيرند... و او هيچ مدافعى براى خويش پيدا نمى كند». [بيت الاحزان: ص 98.]2. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «من هر گاه فاطمه را مى بينم بياد مى آورم آنچه بعد از من با او رفتار خواهند كرد. گويا او را مى بينم كه خوارى وارد خانه اش گشته و حرمت او شكسته شده و حق او غصب شده و ارث او را نمى دهند ... او در آن هنگام مى گويد: «پروردگارا من از زندگى سيرم و از اينان خسته شدم. مرا به پدرم ملحق فرما». خداوند او را به من ملحق مى نمايد، و او اول كسى از اهل بيتم خواهد بود كه به من ملحق ميشود. فاطمه نزد من مى آيد در حاليكه محزون و مصيبت كشيده و غمگين است.

حقش غصب شده و خود شهيد شده است.

در آن هنگام من خواهم گفت: «خدايا هر كس بر او ظلم كرده لعنت كن، و هر كس حق او را غصب كرده عذاب فرما، و هر كس ذلت بر او وارد كرده ذليل كن، و هر كس به پهلوى او زده تا فرزند خود را سقط نموده در آتش دائمى قرار ده». ملائكه هم آمين مى گويند». [بيت الاحزان: ص 31.]3. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «ملعون است كسى كه بعد از من به دخترم فاطمه عليهاالسلام ظلم كند و حق او را غصب نمايد و او را به شهادت برساند... اى فاطمه اگر همه ى پيامبران مبعوث خداوند و همه ى ملائكه ى مقرب الهى درباره ى مبغض تو و غاصب حق تو شفاعت كنند، هرگز خداوند آنان را از آتش بيرون نمى آورد». [بحار الانوار: ج 29 ص 346.]4. هنگامى كه رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد آنحضرت گريه كرد بطورى كه اشك محاسن حضرت را تر كرد. پرسيدند: يا رسول اللَّه، براى چه گريه مى كنيد؟ فرمود: «براى فرزندانم و آنچه اشرار امتم با آنان رفتار مى كنند. گويا فاطمه را مى بينم كه بعد از من به او ظلم شده و او صدا مى زند: «اى پدر، بفريادم برس»، ولى احدى از امتم به او كمك نمى كند». [بحار الانوار: ج 43 ص 151 ح 2.]5. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «دخترم، تمام بدبختى بر كسى كه به تو ظلم كند، و خوشبختى عظيم بر كسى كه تو را يارى كند». [بحار الانوار: ج 43 ص 227.]

شكايت حضرت زهرا از غاصب فدك

يكى از برگهاى مصيبت بار دفتر فدك دل سوخته ى فاطمه عليهاالسلام در اين ماجرا است كه با اشك خود شكايت به پدر برد.

حضرت زينب كبرى عليهاالسلام مى فرمايد: «آنگاه كه ابوبكر تصميم نهائى درباره ى فدك را گرفت و حضرت زهرا عليهاالسلام از پاسخ مثبت آنها به كلام خود مأيوس شد، كنار قبر پدرش پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و خود را روى قبر انداخت و رفتار مردم با او را به پيشگاه آنحضرت شكايت برد و آن قدر گريه كرد كه تربت پيامبر صلى الله عليه و آله از اشك فاطمه عليهاالسلام تر شد و اشعارى حاكى از مصائب وارده خواند». [بحار الانوار: ج 29 ص 108.]البته اشك فاطمه عليهاالسلام خشك نخواهد شد، و به اشك او ائمه عليهم السلام و شيعيانشان تا آخر روزگار اشك خواهند ريخت تا يكدلى محبان زهرا عليهاالسلام بر همه ظاهر و معلوم گردد.

حرمت مصرف اموال غصبى فدك

نكته اى كه غاصبين بايد بدانند آنست كه پس از غصب فدك هر تصرفى هم كه در آن صورت بگيرد غاصبانه بوده و حرام است، ولى چه جالب است كه اين مطلب را عيناً از كلام حضرت زهرا عليهاالسلام بشنويم كه فرمود:

«اگر آن دو نفر مايه ى قوت مرا از تصرف من بيرون آوردند و آن آذوقه ى كم را از من مانع شدند، ولى اين را براى روز محشر درجه اى حساب مى كنم، و خورندگان محصولش آنرا به جوش آورنده ى جحيم در شعله هاى جهنم خواهند يافت».

بنابراين غاصبين و هر كه تا روز قيامت غصبى بودن آنرا بداند و در آن تصرف كند، لقمه اى را مى خورد كه فاطمه عليهاالسلام راضى نيست، و در واقع شعله هاى آتش است كه در دهان مى گذارد و زندگيش را با آن مى سازد. چنين تصرفى بى اعتنائى به آه دل فاطمه عليهاالسلام است، و شكى نيست كه آه آن بانوى بزرگ از هر سوزى مؤثرتر است.

اقرار غاصب فدك به محكوميت [عوالم العلوم: ج 11 ص 887. المثالب لابن شهر آشوب (نسخه خطى): ص 327. ]مردى نزد ابوبكر و عمر آمد و گفت: من مردى از اهل يمن هستم، كه بقصد حج از ديار خود بيرون آمده ام. در همسايگى ما بانويى است كه هنگام سفر به من گفت: تو بزودى اين كسى را كه خود را جانشين پيامبر مى داند ملاقات مى كنى. هرگاه او را ديدى پيام مرا هم به او برسان.

ابوبكر گفت: پيام او را بازگو كن.

آن مرد گفت: آن زن چنين پيغام داده است كه من زنى ضعيف و عائله مند هستم. پدرم در زمان حياتش زندگى مرا اداره مى كرد. او زمينهايى داشت كه خود و همسر و فرزندانم از درآمد آن زندگى خود را اداره مى كرديم. وقتى پدرم از دنيا رفت حاكم آن شهر زمينها را به زور از دست من گرفت و به تصرف خود درآورد و نماينده ى خود را به

آنجا فرستاد. اكنون محصول آن را برمى دارد و از خرما و گندم آن چيزى به من نمى دهد.

ابوبكر گفت: چنين حقى ندارد، و اين لقمه بر آن ظالم متجاوز گوارا مباد! بخدا قسم آبرويش را مى برم و او را از مقامش بر كنار مى كنم و بر ضد او اقدام مى نمايم!

عمر رو به ابوبكر كرد و گفت: اى خليفه ى پيامبر! آن حاكم خبيث نابكار را مهلت مده و كسى را سراغ او بفرست تا او را دست بسته حاضر كند، و او را به خاطر خيانت و فسقش به اشد مجازات برسان كه ظلم و تجاوز را از حد گذرانده است!!

ابوبكر پرسيد: اين حاكم كيست و در كدام شهر است و نام آن بانوى مظلوم چيست؟

مرد يمنى گفت: از ناخشنودى خدا به خدا پناه مى برم و از غضب او به حضرت او پناهنده ام! چه كسى ظالم تر و ستمگرتر از كسى است كه به دختر پيامبر صلى الله عليه و آله ظلم نموده است؟!!

قتل نماينده ى ابوبكر در فدك بدست اميرالمؤمنين [الارشاد: ص 384- 391. بحارالانوار: ج 9 ص 46- 62. ]ابوبكر، مردى بنام «اشجع بن مزاحم ثقفى» را كه منافقى بى دين بود، بعنوان نماينده ى خود در فدك و چند منطقه ى اطراف مدينه قرار داد. برادر اين شخص در يكى از جنگهاى پيامبر صلى الله عليه و آله بدست اميرالمؤمنين عليه السلام بقتل رسيده بود.

/ 31