تدفين مخفيانه ى حضرت - اسرار فدک نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اسرار فدک - نسخه متنی

محمد باقر انصاری، سید حسین رجایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ابوبكر و عمر هم بعنوان تسليت گفتن به اميرالمؤمنين عليه السلام آمدند و گفتند: اى اباالحسن، مبادا از ما پيش تر بر جنازه ى دختر پيامبر نماز بخوانى!!

ابوذر از داخل خانه بيرون آمد و گفت: برگرديد كه تشييع جنازه ى فاطمه امشب به تأخير افتاد. مردم هم برخاستند و متفرق شدند.

تدفين مخفيانه ى حضرت

مقدارى از شب كه گذشت و از جاسوسان مطمئن شدند، اميرالمؤمنين عليه السلام آنحضرت را غسل داد و فرزندان حضرت زهرا عليهاالسلام بهمراه سلمان و ابوذر و مقداد و نيز فضه و اسماء و چند نفر ديگر در نماز بر جنازه ى حضرت زهرا عليهاالسلام حضور يافتند و پس از نماز، جنازه را مخفيانه دفن كردند و اميرالمؤمنين عليه السلام محل قبر را با زمين اطراف يكسان نمود بطورى كه محل آن شناخته نشود.

اجتماع دوباره ى مردم براى تشييع

فردا صبح ابوبكر و عمر بهمراه مردم به قصد تشييع و نماز بر جنازه ى حضرت زهرا عليهاالسلام حركت كردند و بر در خانه ى حضرت جمع شدند. ولى ناگهان شنيدند كه مقداد خطاب به مردم گفت: «ديشب فاطمه را دفن كرديم». از سوى ديگر مردم با چهل صورت قبر جديد در بقيع روبرو شدند كه به هم شباهت داشتند و قابل تشخيص نبودند.

فرياد مردم بلند شد و يكديگر را سرزنش كردند و گفتند: پيامبرتان تنها يك دختر از خود به يادگار گذاشت. اكنون كه از دنيا رفت چرا بايد دفن شود در حالى كه در تشييع و نماز او شركت نكرده ايد و جاى قبر او را هم نمى دانيد؟!

عمر نگاهى به ابوبكر كرد و گفت: من به تو نگفتم برنامه دفن فاطمه را انجام

مى دهند؟! سپس آنها نزد اميرالمؤمنين عليه السلام آمدند و گفتند: بخدا قسم، هر چه كه براى ما آشوب بپا مى كند و ما را ناراحت مى كند انجام مى دهى. اين هم يكى از دشمنى هايى است كه نسبت به ما دارى.

حضرت فرمود: اگر براى شما قسم ياد كنم باور مى كنيد؟ گفتند: آرى. فرمود: فاطمه عليهاالسلام همان بانويى است كه من براى شما اجازه ى عيادت از او گرفتم و ديديد كه به شما چه گفت. بخدا قسم به من وصيت كرده بود كه شما دو نفر بر سر جنازه ى او و نماز بر او حاضر نشويد. من هم كسى نيستم كه امر او و وصيتش را مخالفت كنم.

تصميم نبش قبر

عمر گفت: اين سر و صداها را رها كن. هم اكنون كنار قبرها مى روم و آنها را نبش مى كنم تا جنازه ى فاطمه را پيدا كنم و بر بدن او نماز بخوانم!

حضرت فرمود: بخدا قسم اگر كوچكترين اقدامى در اين باره كنى- در حالى كه مى دانى هرگز بر جنازه ى فاطمه عليهاالسلام دست نخواهى يافت مگر آنكه سرت كه چشمانت در آن است از تنت جدا شود- آنگاه من جز با شمشير با تو روبرو نخواهم شد قبل از آنكه بتوانى كارى انجام دهى.

عمر فرياد زد: عده اى از زنان مسلمين بيايند تا اين قبرها را بشكافيم و جنازه ى فاطمه را پيدا كنيم تا بر بدن او نماز بگذاريم و قبر او را زيارت كنيم!!

عكس العمل اميرالمؤمنين در مقابل تصميم نبش قبر فاطمه

اين خبر به اميرالمؤمنين عليه السلام رسيد. حضرت قباى زرد رنگى را كه در جنگهاى شديد مى پوشيد به تن كرد و بحال غضبناك كه چشمانش سرخ شده و رگهايش بالا

آمده بود با تكيه بر شمشير ذوالفقار آمد تا وارد بقيع شد.

يك نفر جلوتر سراغ مردم رفت و خبر داد كه على بن ابى طالب مى آيد و به خدا قسم ياد مى كند كه اگر سنگى از اين قبرها حركت داده شود شمشير خواهد كشيد تا همه را بكشد.

عمر و اصحابش مقابل حضرت درآمدند و عمر گفت: چه خبر است اى اباالحسن! بخدا قسم قبر او را مى شكافيم و حتماً بر او نماز مى خوانيم!

اميرالمؤمنين عليه السلام لباس عمر را گرفت و او را تكانى داد و بر زمين زد و فرمود: اى عمر، حق خود را رها كردم تا مردم از دين برنگردند، و اما قبر فاطمه، قسم به آنكه جان على بدست اوست، اگر تو و اصحابت در اين باره كوچكترين اقدامى كنيد زمين را از خون شما سيراب مى كنم. اكنون اگر مى خواهى اقدام كن. من اگر شمشير بكشم آنرا غلاف نمى كنم مگر با گرفتن جان تو! تو همان كسى نيستى كه پيامبر صلى الله عليه و آله قصد كشتن تو را داشت و سراغ من فرستاد، من هم با شمشير آمدم و بسوى تو هجوم آوردم تا تو را بكشم ولى اين آيه نازل شد كه بر اينان عجله نكنيد كه جزاى عملشان را آماده مى كنيم.

ابوبكر فوراً جلو آمد و گفت: اى اباالحسن، بحق پيامبر و بحق آنكه بالاى عرش است، عمر را رها كن. بدان كه آنچه تو كراهت دارى انجام نخواهيم داد.

اميرالمؤمنين عليه السلام عمر را رها كرد و مردم متفرق شدند و از آن روز فكر پيدا كردن قبر فاطمه عليهاالسلام را از ياد بردند.

اكنون براى غاصبين بخوبى معلوم شد كه چرا حضرت مخفيانه دفن شد. از اميرالمؤمنين عليه السلام پرسيدند: چرا فاطمه عليهاالسلام شبانه دفن شد؟ فرمود: آنحضرت از عده اى

ناراضى بود و نمى خواست آنان در تشييع جنازه اش حاضر باشند. [بحار الانوار: ج 43 ص 209 ح 37. تا اينجا مجموعه اقداماتى كه غاصبين براى تثبيت اقدامات خود انجام دادند بيان شد و روشن گرديد كه هر اقدامى از سوى آنان صورت مى گرفت بر ضرر خودشان تمام مى شد و اتمام حجتى بر دليلهاى قبل افزوده مى گشت.

اسرار غصب فدك و دفاع از آن

در جستجوى اسرار فدك

نخستين سؤالى كه مسئله ى «فدك» در ذهنها ايجاد مى كند آن است كه چرا «غصب فدك» در ميان غصبهايى كه از حقوق اهل بيت عليهم السلام شده شاخص است و اهميت آن در كدام نقطه نهفته است؟ چرا اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام اين اندازه بر سر آن پافشارى كردند؟ چرا ائمه ى معصومين عليهم السلام در فرصتهاى مناسب آنرا نزد مردم مطرح مى كردند و نام آنرا زنده نگاه مى داشتند؟

شخص اميرالمؤمنين عليه السلام پس از شهادت حضرت زهرا عليهاالسلام بارها مسئله ى فدك را مطرح فرموده، و امام باقر و امام صادق و امام كاظم و امام رضا عليهم السلام در چندين مجلس آنرا مطرح كردند. زينب كبرى عليهاالسلام در سن كودكى خطبه ى مادر را حفظ كرد و آنرا به نسلهاى بعد از خود منتقل ساخت.

همچنين برخى اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله و نيز علماى شيعه در 14 قرن چراغ آن را روشن نگاه داشتند. چرا دشمنان نيز در طول تاريخ در صدد خاموش كردن اين منار هدايت بوده اند و به صور مختلف به مقابله با آن برخاسته اند؟ اين سؤال انگيزه اى است كه اين بخش كتاب را به خود اختصاص داده است.

فدك مسئله ى مالى نيست

هر انسان نكته سنجى مى داند كه در فدك مسئله ى غصب و اجحاف مالى اگر چه در حد بسيار بالائى بود ولى بعنوان يك ضربه ى اقتصادى براى حضرت زهرا عليهاالسلام مطرح نبود، چه آنكه حضرت درآمد فدك را صرف فقرا مى نمود، و در همان ايام كه مالك فدك بود و طى چهار سال كه درآمد كلان آن را در اختيار داشت، در خانه غذاى روزانه هم يافت نمى شد و گاهى سه روز همه ى اهل خانه روزه بودند و با آب افطار مى كردند و در همان ايام چادر فاطمه عليهاالسلام از چند جا وصله داشت.

اميرالمؤمنين عليه السلام در اين باره مى فرمايد: «بدانيد كه امام شما از دنيايش به دو لباس كهنه و از غذايش به دو قرص نان اكتفا كرده است... بخدا قسم از دنياى شما طلايى جمع نكرده ام، و از غنايم آن چيزى ذخيره نكرده ام، و براى اين لباس كهنه ام حتى لباس كهنه ى ديگرى ذخيره نكرده ام و از زمين آن چيزى تصرف نكرده ام و از اين دنيا جز به اندازه ى قوت كمى [در عبارت «اتان دبره» بود كه بصورت فوق ترجمه شد. نگرفته ام و دنيا در نظر من بى ارزش تر و پست تر از آب بينى بز است.

بلى، از آنچه زير آسمان است فدك در دست ما بود، كه نسبت به آن هم عده اى بخلشان برانگيخته شد و عده اى به آن اعتنا نداشتند. خداوند خوب حاكمى است! من فدك و غير فدك را مى خواهم چكنم»؟ [نهج البلاغه: نامه ى 45.]

تحقيق براى يافتن ريشه هاى غصب فدك

مقام شامخ اهل بيت عليهم السلام و زهدى كه در زندگانى داشتند بر همگان معلوم است، و دليل روشنى است بر اينكه يك مسئله ى شخصى مالى آن هم در كنار غصب خلافت اين اندازه برايشان مهم نبوده است. اگر چه براى غاصبين مسئله ى اقتصادى فدك بسيار مهم

بود و از درآمد آن استفاده هاى وافرى بردند، ولى بهر حال از نظر اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام جهت مالى آن نمى تواند باعث بر اقداماتى باشد كه انجام دادند.

با اذعان به اين مطلب، ذهنها معطوف به جنبه هاى مهمترى مى شود و جستجو و تدبر براى يافتن علل و اسرار پيگيرى اهل بيت عليهم السلام نسبت به مسئله ضرورى تر مى شود.

اكنون اين سؤال مطرح مى شود كه آيا جنبه ى ظلم و غصب و برخورد ناجوانمردانه كه در مسئله ى فدك پيش آمد باعث مقابله و مقاومت حضرت در مسئله شد؟ و اساساً آيا مسئله ى مقابله با ظلم و عكس العمل در مقابل زير پاگذاردن ارزشهاى اخلاقى باعث اقدامات اهل بيت عليهم السلام شد؟

اگر نيك بنگريم خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله بر ظلمهاى بسيارى صبر كرده اند و از همه نزديك تر به فدك غصب خلافت بود كه چند روز بيش از آن صورت گرفته بود. البته بعنوان يكى از علل اقداماتشان قابل توجه است ولى علت اصلى بالاتر از اين است، و همچنان بايد در جستجوى آن بود. براى بدست آوردن علت يا علل اصلى مسئله مطالعه كامل و تحليل همه جانبه ى تاريخ فدك از ابتداى فتح آن سرزمين تا پايان اقدامات غاصبين و خطابه ى اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام، بهترين راهگشا است و عمق فاجعه و ريشه هاى اصلى آن را روشن مى كند، كه در بخشهاى آينده ى اين كتاب به اين مهم خواهيم پرداخت.

راه كشف حقيقت در ماجراى فدك

اينك تجزيه و تحليلى در ماجراى فدك بعنوان مقدمه و آمادگى ذهنى تقديم مى شود تا پاسخ كاملى به سؤال اول بحث داده باشيم. براى كشف اسرار حقيقى مسئله ى فدك اين بخش در سه قسمت تقديم شده است.

بخش 1: اسرار غصب فدك

بخش 2: اسرار مقابله ى اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام

بخش 3: جمع بندى استدلالهاى حضرت زهرا عليهاالسلام در مقابل غاصبين

آنچه در اين بخش مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته در بخشهاى ديگر با مدارك مفصل ذكر شده است، و لذا در اينجا از ذكر منابع خوددارى مى شود.

اسرار غصب فدك

در مبانى «اصحاب صحيفه» كه در حجة الوداع نوشته و امضا شد و از آن «اصحاب سقيفه» تشكيل شد دو جهت شاخص ديده مى شود كه بدان تصريح كرده اند:

1. پيشگيرى از خلافت خاندان وحى و حكومتى كه اهل بيت عليهم السلام رهبر آن باشند، و اين راهى است كه خدا و رسول براى سعادت و تكامل بشر تعيين كردند.

2. استحكام حكومتى كه ارتباطى با خدا ندارد و نامى از خاندان وحى در آن نيست، و اين ضد راهى است كه خدا و رسول تعيين كردند و جز از جاهليت از جاى ديگرى سر بر نمى آورد.

اين دو مبناى كلى براحتى مى تواند اعمال و رفتار غاصبين خلافت و غاصبين فدك و صدها حق ديگر را تحليل كند. بسيارى از اعمال غاصبين داراى هر دو هدف بوده و تعدادى از آنها هم يكى از دو هدف را دنبال كرده است. آنچه بعنوان اهداف فرعى جلوه كرده همگى در اصل به يكى از اين دو جهت برمى گردد.

با توجه به مطالب فوق، غصب فدك براى غاصبين اهداف مهمى را برآورده مى كرد كه با آن پايه هاى اصلى راه خود را استحكام مى بخشيدند، كه ذيلاً به بيان اين مهم مى پردازيم.

در ماجراى غصب فدك آنچه به ضديّت با اهل بيت عليهم السلام منتهى مى شد جهات زير است:

1. مقابله با مقام عصمت ، 2. مقابله با احترام و محبت خاص به اهل بيت عليهم السلام ، 3. زير پا گذاردن مبانى دينى كه توسط پيامبر صلى الله عليه و آله تبيين شده بود ، 4. پيش گيرى از قوانين بعدى اسلام كه بايد توسط اهل بيت عليهم السلام بيان مى شد ، 5. گرفتن منبع مالى از اهل بيت عليهم السلام. و آنچه به استحكام حكومت ساخته ى بشر برمى گردد كه نامى از وحى و اهل بيت عليهم السلام در آن نيست، از اين قرار است.

1. نشان دادن قدرت بر بدعت گزارى ، 2. نشان دادن قدرت اجرايى ، 3. طرفدار نمودن مردم نسبت به خود ، 4. بدست آوردن منبع مالى براى اقدامات خود.

مقابله با مقام عصمت

پايه ى دين بر عصمت انبياء و اوصياء عليهم السلام است، چرا كه اين پيام آوران الهى اگر خطاى عمدى يا سهوى داشته باشند اطمينان بكلى سلب مى شود و مردم به آنچه بعنوان دين پذيرفته اند اطمينان نمى يابند. حكومتى كه غاصبانه تشكيل شده بود قبل از همه بايد اين شرط را حذف مى كرد تا براحتى هوسرانى هايش را مطرح كند. اين بود كه از چند راه به مقابله آن آمد:

/ 31