شكوه از گرسنگى
و در روايت سليمان بن بريده، نقل شده است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله پرسيد: دخترم چرا نگران و ناراحتى؟ در جواب پدر گفت: [ بحارالانوار ج 37 ص 44 و امالى شيخ ص 259 و امالى طوسى ج 2 ص 20. ] حديث 186 قالت: قلة الطعم و كثرة الهم و شدة السقم ((فشار گرسنگى) و كمى طعام و غذا، و فراوانى اندوه و شدت بيمارى و گرفتارى مرا نگران كرده است.) [ مناقب خوارزمى ص 106 و بحار ج 38 ص 19 و تاريخ دمشق ج 1 ص 242. ]مشكلات اقتصادى و بچه دارى
همدردى با شوهر
على عليه السلام در يكى از روزهاى گرم شهر مدينه وارد منزل شد و از فاطمه عليهاالسلام پرسيد: غذائى در منزل موجود است تا رفع گرسنگى نمايم؟.حضرت زهرا عليهاالسلام پاسخ داد:حديث 187 قالت: ما عندنا شى ء و اننى منذ يومين اعلل الحسن و الحسين صلى الله عليه و آله (در خانه چيزى نداريم و من دو روز است كه با بهانه هاى مختلف فرزندانم حسن و حسين عليهماالسلام را بگونه اى سرگرم مى كنم، تا بيتابى زياد نكنند) [ بحارالانوار ج 41 ص 257. و. كشف اليقين ص 173 و 174. و. مناقب ابن شهر آشوب ج 2 ص 74. ]درددل با پدر
روزى ديگر فرزندان فاطمه عليهاالسلام جد بزرگوارشان را جلوى درب منزل مشاهده كردند.سوى پيامبر صلى الله عليه و آله، شتافتند و كمى بعد بر روى دوش رسول خدا جاى گرفتند و زبان به شكوه گشودند كه:يا رسول الله! گرسنه ايم، به مادر بگو قرص نانى به ما دهد، تا رفع گرسنگى نمائيم.پيامبر صلى الله عليه و آله در همان حالت، به فاطمه عليهاالسلام فرمود: دخترم! به دو فرزندم طعام ده.پاسخ شنيد:حديث 188 قالت: ما فى بيتى شى ء الا بركة رسول الله صلى الله عليه و آله (در خانه ى ما چيزى به جز بركت وجود رسول خدا صلى الله عليه و آله وجود ندارد.) [ بحارالانوار ج 35 ص 252 و تفسير فرات ص 527. ] سپاس در تنگدستى
اسماء بنت عميس مى گويد: رسول خدا درب خانه فاطمه را كوبيد و فرمود: كجا هستند حسن و حسين من؟ فاطمه زهرا عليهاالسلام فرمود:حديث 189 قالت: اصبحنا و ليس فى بيتنا شى ء يذوقه ذائقتى و انا لنحمد الله تعالى (صبح كرديم در حالى كه چيزى در خانه ما نيست تا رفع گرسنگى نماييم و ما در هر حال خداى بزرگ را سپاسگزاريم).درخواست از شوهر
گاهى تهيدستى و گرسنگى آنچنان به فاطمه عليهاالسلام فشار مى آورد كه براى بچه دارى و تربيت فرزند ناچار به اميرالمؤمنين مى فرمود:حديث 190 قالت: يا على اذهب الى ابى فاتنا منه شيئا.(على جان! بخانه ى رسول خدا برو و چيزى جهت رفع گرسنگى از پدرم بطلب.) [ بحارالانوار ج 36 ص 60. و. كنز جامع الفوائد (مخطوط). ]شكوه ها با پدر
حضرت زهرا عليهاالسلام مشكلات اقتصادى و سختيهاى بچه دارى را با صبر و بردبارى تحمل مى فرمود، و نزد كسى افشا نمى كرد، گاهى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله مصرانه مى پرسيد:چرا رنگ تو پريده است؟ چرا رنگ فرزندانم حسن و حسين دگرگون شده است؟ ناچار مى شد وضعيت زندگى را با پدر در ميان بگذارد و مى فرمود:حديث 191 قالت: يا ابة ان لنا ثلاثا ما طعمنا و ان الحسن و الحسين اضطربا على من شدة الجوع ثم رقدا كانهما فرخان منتوفان (پدر جان! سه روز است كه غذا نخورده ايم و فرزندانم حسن و حسين از شدت گرسنگى بى تاب شده اند، هم اكنون مانند جوجه هاى پراكنده از گرسنگى به خواب رفته اند.) [ احقاق الحق ج 10 ص 320 و 321 و بحارالانوار ج 43 ص 72 و تفسير عياشى ج 1 ص 171. ]معجزات فاطمه
سخن گفتن در هنگام ولادت
حضرت زهرا عليهاالسلام هنگام ولادت، چون بر روى زمين قرار گرفت، لب به سخن باز كرد و به يگانگى خداى بزرگ و نبوت پدر و امامت شوهر و فرزندانش گواهى داد.حديث 192 قالت: و اشهد ان لا اله الا الله و ان ابى رسول الله سيد الانبياء و ان بعلى سيد الاوصياء و ولدى سادة الاسباط (شهادت مى دهم كه خدايى جز خداوند جهانيان نيست و همانا پدرم رسول خدا بزرگ پيامبران آسمانى است و شوهرم بزرگ امامان است و فرزندانم سادات و بزرگان امت اسلامى اند.) [ بحارالانوار ج 16 ص 81 و امالى ص 475 و اختصاص ص 31. ]درخواست نزول غذاى بهشتى
در يكى از روزهاى سخت زندگى كه گرسنگى بر خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله فشار آورد، حضرت فاطمه عليهاالسلام وضو گرفت و پس از خواندن دو ركعت نماز دست به دعا برداشت و عرض كرد:حديث 193 قالت: يا الهى و سيدى هذا محمد نبيك و هذا على ابن عم نبيك الهى انزل علينا مائدة من السماء كما انزلتها على بنى اسرائيل اكلوا منها و كفرو بها، اللهم انزلها علينا فانا بها مؤمنون.(خدايا! سرورا! اين پيغمبر تو محمد صلى الله عليه و آله است و اين على عليه السلام پسر عموى پيغمبر توست. اى خداى من! مائده اى از آسمان برايشان بفرست، چنانكه بر بنى اسرائيل فرستادى و آنان از آن غذا خوردند و ناسپاسى كردند، اى پروردگار من! آن مائده را بر ما فرو فرست كه ما در قبال آن مؤمنانيم.) ناگهان ظرفى از غذا و طعام بهشتى نازل شد كه بوى عطر آن منزل على عليه السلام را معطر ساخت، امام على عليه السلام پرسيد:انى لك هذا؟ اين غذاى عطرآگين از كجاست؟ قالت: هو من عندالله.فقال النبى صلى الله عليه و آله: الحمدلله الذى ارانى بنتا مثلها كمثل مريم «كلما دخل عليها زكريا المحراب وجد عندها رزقا قال يا مريم انى لك هذا؟ قالت هو من عندالله. [ آل عمران - 37. ] فاطمه عليهاالسلام پاسخ داد: (از جانب پروردگار است) رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: حمد و ستايش خداوندى را كه دخترى بمن عطا فرمود، مانند حضرت مريم كه «هرگاه زكرياى پيغمبر در محراب عبادت او حاضر مى شد، پيش او خوردنى مى يافت. مى گفت: اين ها از كجاست؟ مريم جواب مى داد: از جانب پروردگار». [ بحار ج 35 ص 251 و تفسير فرات بن ابراهيم ص 199 و احقاق الحق ج 10 ص 322. ] در روزگار سخت جنگهاى صدر اسلام و قحطى و گرسنگى، اكثر مردم مدينه با مشكلات فراوانى زندگى مى كردند، و رسول گرامى اسلام سخت گرسنه بود، و شب و روز براى مساكين و فقرا تلاش مى كرد، و گاهى سنگ بر شكم مبارك مى بست، تا درد گرسنگى قابل تحمل باشد.در آن روزهاى سخت، روزى درب خانه ى فاطمه را كوبيد و فرمود:دخترم آيا چيزى در منزل دارى كه رفع گرسنگى نمايم؟ حضرت زهرا عليهاالسلام پاسخ داد، نه پدرم:رسول خدا بازگشت، اما زهراى مطهر نتوانست تحمل كند و دست به دعا برداشت، غذايى معطر و پاكيزه از بهشت نازل شد تا چشمان فاطمه عليهاالسلام به غذاى بهشتى و الطاف كريمانه الهى افتاد فرمود:حديث 194 قالت: و الله لا و ثرن بها رسول الله على نفسى و غيرى:(سوگند به خدا ايثار كرده و پيامبر را بر خود و بر ديگران مقدم مى دارم.) آن گاه ظرف پر از غذا و گوشت بريان شده را براى رسول خدا فرستاد پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيد:من اين لك هذا؟ اين غذا از كجا براى تو آمده است؟ پاسخ داد:حديث 195 قالت: هو من فضل الله ان الله يرزق من يشاء بغير حساب (اين غذا از فضل و رحمت الهى است. بدرستى كه خداوند هر كس را كه بخواهد، بدون حساب روزى مى دهد.) [ بحارالانوار ج 43 ص 27 و المناقب ج 3 ص 117 و رياحين الشريعة ج 1 ص 125. ] مشاهدات غيبى حضرت فاطمه
امام صادق عليه السلام مشاهدات غيبى و كرامات حضرت زهرا عليهاالسلام را در واپسين لحظه هاى حيات چنين نقل فرمود:آن هنگام كه فاطمه عليهاالسلام (بين مغرب و عشا) در حال احتضار بود نگاه تندى كرد و فرمود:حديث 196 قالت: السلام على جبرئيل، السلام على رسول الله، اللهم مع رسولك، اللهم فى رضوانك و جوارك و دارك دار السلام ثم قالت: اترون ما ارى؟ «فقيل لها ما ترين؟» قالت: هذه مواكب اهل السموات و هذا جبرئيل و هذا رسول الله صلى الله عليه و آله و يقول يا بنية اقدمى فما امامك خير لك.(سلام بر جبرئيل، سلام بر رسول خدا صلى الله عليه و آله، خدايا با رسول خدا صلى الله عليه و آله هستم، خدايا در رضوان و جوار رحمت تو و در خانه تو، دارالسلام، هستم) بعد به حاضران فرمود: آيا آنچه مى بينم شما هم مى بينيد؟ بعضى از حاضران گفتند: اى دختر رسول خدا! چه مى بينى؟ فرمود: اينجا سواران آسمانى قرار دارند. آن جبرئيل و اين رسول خدا صلى الله عليه و آله است كه مى فرمايند: اى دخترم! نزد ما بيا كه آن چه (از نعمتها و رضوان الهى) در پيش دارى، براى تو بهتر است.) [ بحارالانوار ج 43 ص 200 و كتاب عوالم ج 11 ص 610. ]
مشاهده ى جبرئيل و عزرائيل
حضرت على عليه السلام نقل فرمود:در لحظه هاى شهادت، حضرت زهرا عليهاالسلام نگاه به اطراف خود كرد و فرمود:حديث 197 قالت: السلام عليكم.يابن عم قد اتانى جبرئيل مسلما و قال لى السلام يقرا عليك السلام يا حبيبة حبيب الله و ثمرة فؤاده اليوم تلحقين بالرفيع الاعلى و جنة الماوى ثم انصرف عنى تقول «عليكم السلام» فقالت: يابن عم هذا و الله ميكائيل و قال لى كقول صاحبه ثم تقول و «عليكم السلام» قالت: يابن عم هذا و الله الحق و هذا عزرائيل قد نشر جناحه بالمشرق و المغرب و قد وصفه لى ابى و هذه صفته، السلام عليك يا قابض الارواح عجل بى و لا تعذبنى ثم سمعناها تقول:اليك ربى لا الى النار (سلام بر شما. «اى فرشتگان و جبرئيل امين» اى پسر عمو! جبرئيل در حالى كه بر من سلام مى كرد، نزد من آمد و فرمود:خداوند بر تو سلام مى كند، اى محبوبه ى حبيب خدا!، و ميوه ى قلب رسول الله! امروز تو در ملكوت الهى و بهشت موعود ملحق خواهى شد) بعد روى از ما گرداند و باز به گروهى ديگر از ملائكه سلام داد و فرمود:(اى پسر عمو! سوگند به خدا كه اين حضرت ميكائيل است و همانند جبرئيل بر من سلام كرد و بشارت هاى او را داد.) بار ديگر به گروه ديگر سلام كرد و گفت:(اى پسر عمو! سوگند به خدا كه اين حق است. اين حضرت عزرائيل است كه بال و پرش مشرق و مغرب عالم را فراگرفته. پدرم چنين اوصافى درباره او را به من اطلاع داده بود و حال اين همان ويژگى است. سلام بر تو اى گيرنده ى روح آدمى! در قبض روح من عجله كن و مرا آزار نده) در پايان ما مى شنيديم كه مى فرمود:
(خدايا بسوى تو مى آيم، نه بسوى آتش) [ بحار ج 43 ص 209 و دلائل النبوة طبرى ص 43 و رياحين الشريعة ج 2 ص 75. ]