جماعتى، وجود ذهنى ماهيات را انكار كرده، قائل شده اند كه علم، نوعى اضافه است ميان نفس و معلوم خارجى.
شرح
گرچه معروف است كه نظريه اضافه را براى اولين بار فخر رازى در مباحث المشرقيه آورده، ولى قبل از او، نظريه اضافه را ابولحسن اشعرى با عنوان «تعلق» مطرح كرده است. و از آنجا كه فخر رازى، اشعرى مذهب بوده و نظريات ابوالحسن اشعرى را توجيه مى كرده است، نظر او را سامان داده، و تحت عنوان اضافه مطرح نموده است. آنچه در مباحث المشرقيه مطرح است اين است كه علم عبارت است از اضافه بين عالم و معلوم ذهنى، كه سخن قابل فهم و قابل توجيهى است; نه بين عالم و معلوم خارجى، كه سخن نادرستى است. اگر فخر همه جا اين نظريه را داشته باشد ايراداتى كه به نظريه اضافه وارد است بر نظر ايشان وارد نخواهد بود.در هر حال، كسانى كه معتقدند علم انسان به واسطه اضافه اى ميان او و معلوم خارجى پديد مى آيد، در مقابل دو اشكالِ بى جواب قرار گرفته اند كه بزودى به آنها اشاره مى شود.
متن
وذهب بعضهم ـ ونسب إلى القدماء ـ أنّ الحاصل فى الذهن عند العلم بالأشياء أشباحُها المحاكية لها، كما يحاكى التمثال لذى التمثال مع مباينتهما ماهيّة.