رد نظريه شبح - فروغ حکمت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فروغ حکمت - نسخه متنی

مترجم و شارح: محسن دهقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

رد نظريه شبح

ترجمه

اگر آنچه كه موجود در ذهن است شبح موجود خارجى بوده و نسبتش به آن (يعنى به موجود خارجى) نسبت عكس به صاحب عكس باشد، عينيّت ماهوى بين صورت ذهنى و معلوم خارجى از بين خواهد رفت. از سوى ديگر سفسطه رخ خواهد نمود، به جهت آنكه علوم ما همه جهل خواهند بود. مضافاً به اينكه فعليّت انتقال از حاكى (شبح ذهنى) به محكى (موجود خارجى) توقف دارد بر سبق علم به محكى (موجود خارجى)، در حالى كه فرض بر آن است كه علم به محكى، توقف دارد بر حكايت حاكى از آن.

شرح

قائل به شبح چنين مى انديشد كه آنچه در ذهن حاصل مى شود تصوير كم رنگى از خارج است. شباهت صورت ذهنى با خارج همانند شباهت عكس جامد نسبت به صاحب عكس كه زنده و متحرك هست، مى باشد. گرچه عكس و صاحبش از بسيارى جهات، شبيه هم مى باشند، اما از جهات بسيارى هم از يكديگر بيگانه اند. مانند آنكه عكس، صامت است و صاحب عكس گوياست يا عكس، جامد است و صاحب عكس، متحرك يا عكس بى روح است و صاحب آن با روح و هكذا.

حال اگر قرار باشد موجود در ذهن تمام گوياى خارج نباشد عينيّت ذهن و خارج از بين خواهد رفت. و به دليل آنكه علوم ذهنى ما خارج را نشان نخواهند داد علوم ما جهل بوده و سفسطه و دروغ نمايى ذهن از خارج پيش خواهد آمد.

مضافاً به اينكه اگر حقيقةً آن اَشباح ذهنى از خارج حكايت كنند اشكال ديگرى كه همان دَوْر باشد رُخ خواهد نمود; زيرا انتقال از حاكى به مَحكى، متوقف بر سبق علم به مَحكى است; زيرا اگر انسان، علم به محكى نداشته باشد حاكى نمى تواند كه انسان را به مجهول مطلق برساند. پس بايد محكى را بشناسد تا حاكى بتواند از آن حكايت كند، در حالى كه طبق فرض، علم به محكى متوقف بر حكايت حاكى از اوست; زيرا فرض بر آن است كه اين اشباح، اسباب حصول علم براى ما مى شوند و اينها هستند كه ما را به خارج مى رسانند. نتيجه اينكه حكايت حاكى از محكى، متوقف بر علم به محكى و علم به محكى، متوقف است به حصولِ حكايت حاكى. و اين، دورِ محال است.

دراينجا ممكن است ايراد شود كه همين اشكال در صورتى كه ما قائل به حصول ماهيات در ذهن هم باشيم وارد است; زيرا در آنجا هم ماهيات، حاكى از خارج مى باشند، در حالى كه حكايت از خارج اگر متوقف بر علم به خارج باشد و از طرف ديگر علم به خارج هم به سبب اين حكايت حاصل شود، اين خود دور است و محال. در پاسخ مى توان گفت كه: بنابر حصول ماهيات در ذهن، آنطور كه مشهور مى گويند مطلب از اين قرار هست كه ما ماهيت را گاهى به وجود ذهنى در ذهن مى يابيم

و گاهى آن را به وجود خارجى در خارج مى يابيم. در حقيقت يك ماهيت است به دو نوع وجود. دو ماهيت نيست، كه يكى حاكى باشد و ديگرى محكى. اين وجود ماهيت ذهنى است كه ما را به وجود ماهيّت خارجى «نه خود ماهيت خارجى» منتقل مى كند. و اگر در باب علم از اصطلاح حاكى و محكى كمك مى گيريم و براى تقرير ذهن است و اين اصطلاح يك تعبير عرفى به شمار مى رود. و در حقيقت، وجودِ ماهيت در ذهن ما را به وجود ماهيت در خارج سوق مى دهد.

مضافاً به اينكه مى توان در اصل اين اشكال خدشه وارد كرد; زيرا دور در جايى مطرح مى شود كه علم به محكى عنه متوقف بر علم به حكايت و علم به حكايت متوقف بر علم به محكىٌ عنه باشد. اما در باب علم گرچه علم به حكايت حاكى متوقف بر علم به محكى عنه هست، اما علم به محكى عنه متوقف بر علم به حكايت نيست، بلكه متوقف بر وجود حاكى و نفس حكايت است نه علم به آن. بنابراين اساساً دور مطرح نمى شود.

متن

ولو كان كل علم مُخطئاً فى الكشف عمّا ورائه لزمت السفسطة واَدّى إلى المناقضة فانّ كون كل علم مُخلصاً يستوجب أيضاً كون هذا العلم بالكليّة مُخلصاً

فيكذب فيصدق نقيصة وهو كون بعض العلم مصيباً.

/ 337