پاسخى ديگر به اشكال دوم - فروغ حکمت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فروغ حکمت - نسخه متنی

مترجم و شارح: محسن دهقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پاسخى ديگر به اشكال دوم

ترجمه

علاوه بر مطالب فوق، براى اين سلب (سلب محصلّى كه مفاد امكان هست) دو نسبت هست: نسبتى به ضرورت، و نسبتى به موضوعى كه دو ضرورت از آن سلب مى شود. از اين جهت اين سلب از ساير سلبها متمايز است.

پس اين سلب، عدم مضافى است كه براى آن حَظّى از وجود است و آثار ويژه اش بر آن مترتب است; گرچه در ابتداى امر، عقل آن را (امكان را) سلب محصل مى بيند، چنانكه عِمى را ـ كه عدم مضاف است ـ در ابتداى امر، سلب محصل مى يابد.

شرح

در واقع اين فقره، جواب دومى است از اشكال دوّم. ملخصش اين است كه امكان كه به معناى سلب هست، سلب مطلقى نيست كه نشود موضوع آن بدان متصف شود، بلكه اين سلب به لحاظ اضافه اى كه به ضرورت پيدا مى كند (در عبارت سلب الضرورتين) و به لحاظ اضافه اى كه به موضوع خود پيدا مى كند (فى المثل در مثال الانسان ممكن، از انسان كه موضوع اوست ضرورت وجود و عدم سلب شده است) سلب مضافى مى شود كه به لحاظ اضافه به امر وجودى بهره اى از وجود برايش حاصل شده است. لذا اتصافِ انسان به امكان، اتصاف او به سَلب محض نيست، تا اشكال شود چطور موضوع به سلب محض كه عدم محض است متصف مى شود.

نظير اين سلب، سلبى است كه در اعدام ملكات است. فى المثل در عدمِ سمع و عدمِ بصر، عدم در اين دو مورد به سمع و بصر كه دو ملكه و دو امر وجودى هستند اضافه شده و از آنها كسب وجود نموده است، نظير مضافهايى كه از مضاف اليه خود كسب تأنيت يا تذكير مى كنند.

در ما نحن فيه، سلب به ضرورتين و به موضوع خود كه انسان است اضافه شده و به سبب اضافه به آنها بهره و خطّى از وجود برده است. پس، سلب محض نيست، تا در اتصاف به آن اشكالى پديد آيد.

* قوله: كما يجد العمى (وهو عدم مضاف) كذلك اول مايجده; جمله «و هو عدم مضاف» داخل پرانتز است و «واو» حاليه است. يعنى عقل، عمى را در ابتداى امر، سلب محصل مى يابد در حالى كه عدم مضاف است و بهره اى از وجود دارد.

متن

ويتفرّع على ما تقدّم امور: الأمر الأوّل: أنّ موضوع الامكان هو الماهيّة، إذ لا يتصف الشىء بلاضرورة الوجود والعدم إلاّ إذا كان فى نفسه خلواً من الوجود والعدم جميعاً وليس إلاّ الماهيّة من حيث هى. فكلّ ممكن فهو ذو ماهيّة. وبذلك يظهر معنى قولهم: «كلّ ممكن زوج تركيبىّ له ماهيّة ووجود.»

/ 337