برهان اول بر عدم ماهيت براى واجب - فروغ حکمت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فروغ حکمت - نسخه متنی

مترجم و شارح: محسن دهقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

برهان اول بر عدم ماهيت براى واجب

ترجمه

در عين حال كه مسأله روشن است، براهينى بر آن اقامه كرده اند. متين ترين آنها اين است كه اگر براى واجب بالذات ماهيتى وراى وجود خاص به او بود، همانا آن وجود، زايد بر ماهيت و عارض بر او بود. و هرامر عرضى، علت مى خواهد. نتيجه آنكه وجودش بايستى معلول باشد; يا معلول ماهيتش يا غير آن. دومى، يعنى اينكه وجودش معلول غير ماهيت باشد، با وجوب وجود او منافات دارد. اولى، يعنى اينكه او معلول ماهيتش باشد ايجاب مى كند تقدم وجودِ ماهيت او بر وجود خودش; چون ضرورتاً لازم است تقدّم وجود علت بر معلول.

حال اگر آن وجود متقدم (كه از آنِ ماهيت است) عين وجود متأخر (كه ماهيت او را به عنوان علت مفيضة مى دهد) باشد لازم مى آيد تقدم شىء على نفسه. و اين محال است. و اگر غير آن باشد لازم مى آيد كه ماهيت واحد به بيش از يك وجود، موجود شود، كه قبلا محال بودنش گذشت.(1) علاوه بر اين ما نقل سخن مى كنيم به وجود قبلى (وجودى كه به عنوان علت، ماهيت را اعطا مى كند). و هكذا ...، پس تسلسل پيش مى آيد.

شرح

حاصل سخن اينكه اگر مدعا ثابت باشد كه واجب الوجود ماهيتى جداى از وجودش ندارد، هيچ سخنى نيست. اما اگر مدّعا ثابت نبود مى گوييم هر موجودى كه ماهيت دارد وجود او بر ماهيتش عارض مى گردد. و هر چيزى كه بر چيز ديگر عارض شود علت مى خواهد. سؤال اين است كه علت عروض وجود واجب بر ماهيت او چيست؟ اگر گفته شود شىء سومى وجود واجب را بر ماهيتش عارض مى كند لازمه اين سخن آن است كه واجب الوجود معلول آن شىء باشد. و اين با واجب بودن او سازگار نيست.

اما اگر گفته شود كه خود ماهيتش وجودش را بر خودش به عنوان علت، عارض مى كند. در اينجا به حكم آنكه علت بايد بر معلول تقدم بالوجود داشته باشد، بايستى ماهيت به وجود خود بر معلول كه همان وجود عارضى اوست تقدم پيدا كند. سؤال مى شود

كه آيا وجود متقدم با وجود متأخر يكى است، يا دو تا؟ اگر يكى است لازم مى آيد تقدم شىء بر خودش; زيرا وجود متأخر چگونه در مرتبه متقدم واقع شده است، در حالى كه عين اوست. و اگر دو وجودند مستلزم محال ديگرى است كه عبارت باشد از اينكه يك موجود به نام واجب الوجود دو وجود دارد; يكى وجود ماهيتش و ديگرى وجودى كه ماهيت، آن را بر خودش عارض مى كند. و در جاى خود، امتناع تعدد وجود براى يك

1 . بيان اين مطلب، در فصل پنجم از مرحله اول، ذيل عنوان «فى انه لا تكرار فى الوجود» گذشت. موجود بيان شد.

بعلاوه ما انگشت روى وجود ماهيت واجب كه به عنوان علت، تقدم بر معلول دارد مى گذاريم و سؤالات فوق را پيرامون آن تكرار مى كنيم و مى گوييم آن وجود را چه كسى داده است؟ اگر ديگرى داده پس آن وجود، معلول ديگرى است و اين با وجوب واجب منافات دارد.

و اگر ماهيت او اين وجود را اعطا كرده است پس آن ماهيت به حكم آنكه علت است بايد تقدم بالوجود بر معلول خود داشته باشد. مجدداً سؤال مى شود كه وجود متقدمى كه ماهيت دارد با وجود متأخرى كه افاضه مى شود يكى است، يا دو تا؟ اگر يكى است تقدم شىء على نفسه پيش مى آيد. و اگر دوتاست تعدد وجود براى يك موجود پيش مى آيد، كه هر دو لازمه، باطل است. همينطور همه سخن را در وجودهاى قبلى تكرار مى كنيم و حرفهاى فوق را در وجودهاى قبلى مى آوريم، تا آنكه بالاخره به جايى نمى رسيم و تسلسل رخ مى نمايد.

/ 337