بر استدلال فوق، اعتراض شده به اينكه: چرا جايز نيست كه براى واجب بالذات، حقيقت وجودى باشد كه غير زايد بر ذات اوست، بلكه آن حقيقت عين ذات او باشد. سپس عقل او را به وجود و معروض وجود تحليل برَد كه آن معروض، جزئى شخصى بوده نه كلى وآن ماهيت، واجب باشد؟!اين اعتراض، دفع مى شود به اينكه مبناى استدلال بر اين است كه تشخص، به وجود حاصل مى شود نه غير آن. و اين مطلب در مباحث ماهيت بزودى خواهد آمد.