نكته سوم اينكه واجب، بسيط است و جزء ندارد; نه عقلا و نه خارجاً. و الا از صرافت وجود، خارج مى شود، در حالى كه او صرف فرض شده بود. و اين خلاف فرض است.
شرح
اگر واجب، بسيط نباشد و در خارج، از ماده و صورت و در ذهن از جنس و فصل، تركيب يافته باشد ديگر صرف الوجود نخواهد بود. و يا اگر فرض كنيم كه در خارج، از وجود و ماهيت تركيب يافته باشد، باز صرف الوجود نخواهد بود، در حالى كه او را صرف الوجود انگاشته ايم، به تقريرى كه در نكته اول گذشت.
متن
ورابعاً: أنّ ما انتزع عنه وجوبه هو بعينه ما انتزع عنه وجوده، ولازمهُ أنّ كلّ صفة من صفاته ـ وهى جميعاً واجبة ـ عين الصفة الاخرى، وهى جميعاً عين الذات المتعالية.