دفع شبهه تناقض - فروغ حکمت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فروغ حکمت - نسخه متنی

مترجم و شارح: محسن دهقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دفع شبهه تناقض

ترجمه

اين (يعنى حكم به امتناع و امكان در ممتنع بالذات) نظير مطلبى است كه در دفع تناقض موجود در جمله «المعدوم المطلق لايخبر عنه» گذشت. ـ كه دلالت مى كند بر نفى إخبار از معدوم مطلق در حالى كه همين بعينه اخبارى از آن است ـ . براى دفع آن تناقض مى گويند كه نفى اخبار از معدوم مطلق به حمل شايع است; زيرا شيئيتى براى آن نيست تا از آن به چيزى خبر داده شود. و همين بعينه اخبار از معدوم مطلق هست به حمل اولى، كه او موجودِ ممكنِ ذهنى است.

شرح

قبلابه پاره اى از مواردى كه متناقض مى نمايد همراه با حل شبهه آنها اشاره شد.(1)فقره فوق نيز با همان بيان اشكال را طرح و سپس جواب مى دهد.

وقتى مى گوييم: معدوم مطلق لايخبر عنه; از يك سو گفته ايم از معدوم مطلق خبر نمى توان داد و از سوى ديگر نفس همين كلام، اخبارى از آن است. و اين دو، با هم متناقضند.

در حل شبهه مى فرمايند: معدوم مطلق به عنوان حمل شايع، قابل اخبار نيست. ملاك حمل شايع، داشتن مصداق است و اتحاد موضوع و محمول در مصداق; خواه مصداق ذهنى باشد يا خارجى. و چون ممتنع در خارج مصداق ندارد پس بدين ملاك، حمل شايع ندارد و بدين ملاحظه، قابل اخبار نيست; زيرا امكانِ تحققِ مصداق براى معدوم مطلق نيست. از اين رو، از آن نمى شود خبر داد.

اما اگر همين عدم اخبار خود نوعى اخبار هست، بدان جهت است كه «معدوم مطلق را «بما انه معدوم مطلق» ملاحظه مى كنيم; يعنى به حمل اوّلى مورد لحاظ قرار مى دهيم. لذا از آن مى توان اخبار داد به عدم اخبار.

* قوله «الذى هو موجود ممكن ذهنى» بهتر بود كه اين جمله ى كه به عنوان صفت آمده است; حذف گردد، چون در حمل اولى لحاظ موجوديت نمى شود و اخبار به ملاك موجوديّتش نيست، بلكه اخبار به لحاظ مفهوم با قطع نظر از وجود آن است.

متن

وإن قيل: إنّ الذى ذُكر ـ أنّ الممتنعين بالذات ليس بينهما إلاّ الصحابة الإتفاقيّة ـ ممنوعٌ لأنّ المعانى التى يثبت العقل إمتناعها على الواجب بالذات، كالشريك

1 . مرحله اول، فصل چهارم، ص 22 و مرحله سوم، ص 37. والماهيّة والتركيب وغير ذلك، يجب أن تكون صفات له ممتنعةً عليه بالذات، إذ لو كانت ممتنعةً بالغير كانت ممكنةً له بالذات، كما تقدّم، ولا صفةَ إمكانيّةً فيه تعالى، لما بيّن أنّ الواجب الوجود بالذات واجب الوجود من جميع الجهات.

/ 337