ماهيت، نه عين وجود است و نه عين عدم - فروغ حکمت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فروغ حکمت - نسخه متنی

مترجم و شارح: محسن دهقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ماهيت، نه عين وجود است و نه عين عدم

ترجمه

ماهيت ـ و آن چيزى است كه در پاسخ ماهو گفته مى شود ـ من حيث هى و با نظر به ذات او، ابا ندارد كه متصّف شود به اينكه موجود است يا معدوم. بدين معنا كه هيچ يك از وجود و عدم ماخوذ در ذات ماهيت نيست، بدين صورت كه عين او يا جزء او باشند; گرچه ماهيت به حسب واقع و نفس الامر به يكى از اين دو به نحو اتصاف به صفتى كه خارج از ذات او است، متصّف مى باشد. و به عبارت ديگر، ماهيت به حسب حمل اوّلى نه موجود است و نه لاموجود; گرچه به حسب حمل شايع، يا موجود است يا لا موجود.

شرح

وقتى از چيزى مثلا انسان سؤال مى شود كه «الانسان ماهو؟» پاسخ سؤال چيزى جز ماهيت او نيست. يعنى جنس و فصل قريب را در پاسخ از سؤالِ ماهو به ميان مى آوريم. اكنون مى گوييم ماهيت فى نفسه با قطع نظر از هر چيز ديگر و به عبارت ديگر به حمل اولى، يعنى «الماهيه بما أنّها ماهية»، نه وجود، عين و جزء اوست و نه عدم، عين و جزء او; زيرا اگر يكى از آن دو، عين يا جزء ماهيت باشند محال است كه ماهيت بتواند از چيزى كه عين او يا جزء اوست جدا شود و مقابل آن عين و يا جزئش گردد، چون در اين صورت، انفكاك شىء از خودش پيش مى آيد.

بله، ماهيتى كه به حمل اولى و با عنايت به ذات او نه موجود است و نه لاموجود در ظرف نفس الامر و واقع، خارج از اتصاف به يكى از اين دو نيست. بالاخره در خارج يا وجود بر او عارض مى شود و موجود است، يا عدم عارض مى شود و معدوم. و به عبارت فنى، به حمل شايع يا موجود است يا معدوم.

متن

وهذا هو المراد بقولهم: «انّ إرتفاع الوجود والعدم عن الماهيّة من حيث هى من ارتفاع النقيضين عن المرتبة، وليس ذلك بمستحيل، وأنّما المتسحيل ارتفاعهما عن الواقع مطلقاً وبجميع مراتبه.» يعنون به أنّ نقيض الوجود المأخوذ فى حدّ الذات ليس هو العدم المأخوذ فى حدّ الذات، بل عدم الوجود المأخوذ فى حدّ الذات بأن يكون حدُّ الذات ـ وهو المرتبة ـ قيداً للوجود لا للعدم، أى رفعُ المقيّد دون الرفع المقيّد.

/ 337