ماده و علت مادى در انواع - فروغ حکمت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فروغ حکمت - نسخه متنی

مترجم و شارح: محسن دهقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ماده و علت مادى در انواع

ترجمه

وقتى ما معناى حيوانى را كه در بيش از نوع واحد موجود است، ملاحظه نموده و او را جوهر، جسم، حساس و متحرك بالاراده تعقل مى نماييم، مى توانيم او را تنها تعقل كنيم به گونه اى كه معانى مقارن او را مانند ناطق، زايد بر او گرفته بيرون از ذات او به شمار آوريم. اين معنايى كه تعقل نموده ايم مغاير با مجموعِ مركبِ از او و مقارناتش هست و بر او حمل نمى گردد، همانطور كه بر مقارناتش حمل نمى گردد. پس، مفهوم حيوان، غير از مفهوم حيوان ناطق يا مفهوم ناطق است.

معنايى كه اينگونه تعقل شود نسبت به مقارنِ زايد، ماده و نسبت به مجموع از او و مقارن، علت مادى محسوب مى گردد.

شرح

حال كه در نوع، معناى مشتركى به نام جنس، وجود دارد اگر او را بشرط لا ملاحظه نماييم ـ بدين معنا كه او را تنها ملاحظه نموده و هرچه از مقارنات را كه همراه اوست زايد بر او بينگاريم ـ در اين صورت قابل حمل بر مقارن يا مجموع از او و مقارن نخواهد بود; زيرا بشرط لا يعنى چيزى كه تنها ملاحظه شده است. و در اصطلاح، او (حيوان) نسبت به مقارن (ناطق) ماده محسوب و نسبت به مجموع (انسان) علت مادى ناميده مى شود.

متن

وجاز أن نعقله مقيساً إلى عدّة من الأنواع التى تشترك فيه، كأن نعقل معنى الحيوان المذكور آنفا ـ مثلا ـ بأنّه الحيوان الذى هو إمّا انسان وإمّا فرس وإمّا غنم وإمّا غير ذلك من أنواع الحيوان، فيكون المعنى المعقول على هذا النحو ماهيّة ناقصة غير محصّلة حتى ينضمّ اليها الفصل المختص بأحد تلك الانواع فيحصّلها ماهيّةً تامّة فتكون ذلك النوع بعينه، كأن ينضمّ فصل الانسان ـ مثلا ـ وهو الناطق إلى الحيوان، فيكون هو الحيوان الناطق بعينه وهو نوع الانسان، ويسمّى الذاتىّ المشترك فيه المأخوذ بهذا الاعتبار جنساً والذى يحصّله فصلا.

جنس، لا بشرط لحاظ مى گردد

ترجمه

و جايز است كه حيوان را در مقايسه با پاره اى از انواعى كه اشتراك در آن دارند، تعقل كنيم. مانند آنكه حيوان را تعقل كنيم كه او يا انسان است يا فرس يا غنم يا چيز ديگرى از انواع حيوانى. در اين صورت، حيوان يك ماهيت ناقص و غير محصّل است; مگر آنكه فصلى كه مختص به يكى از انواع هست به آن ضميمه گردد و آن را به عنوان ماهيت تام، تحصل بخشيده و نوع قرار دهد. مانند آنكه ناطق كه فصل انسان هست به حيوان ضميمه شود، تا حيوان ناطق كه همان نوع انسان هست حاصل شود،

/ 337