اعتبار دوم صورت بودن ماهيت - فروغ حکمت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فروغ حکمت - نسخه متنی

مترجم و شارح: محسن دهقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اعتبار دوم صورت بودن ماهيت

ترجمه

و اما صورت از آن جهت كه مقوّم ماده است; چون كه نسبت به ماده بشرط لا ملاحظه مى گردد بين آن دو، حمل اولى برقرار نمى گردد. لذا اندراج صورت، تحت جنس معنا ندارد. و الا (يعنى اگر اندراج حاصل بوده و حمل بين آن دو حمل اولى بود) بايد صورت، نوع محسوب مى شد و بين آن و جنس، عينيت و حمل اولى برقرار باشد (مانند ساير مواردى كه بين نوع و جنس، حمل اولى برقرار است، مانند «الانسان حيوان») در حالى كه اين (عينيت بين صورت و جنس) خلاف فرض است (چون صورت، مقوّم ماده است نه عين او). گرچه بين صورت و ماده، حمل شايع برقرار مى گردد; بنابر آنكه تركيب بين آن دو اتحادى باشد (نه انضمامى).

شرح

اين اعتبار دومى است كه براى ماهيت لحاظ مى گردد كه عبارت باشد از اينكه ماهيت صورت بشرط لا باشد. گفتيم فصل چون وجود لغيره دارد ماهيت ندارد تا مندرج تحت جنس شود، اما صورت كه مقوّم ماده است چطور؟ آيا آن مندرج تحت جنس مى شود يا نه؟ به عبارت ديگر آيا صحيح است كه بگوييم الصورة جوهرٌ يا نه؟

مى فرمايند: صورت چون براى معناى بشرط لا وضع شده به حمل اوّلى قابل حمل بر جنس نيست; زيرا آن دسته از معانى قابل حملند كه به نحو لا بشرط لحاظ گردند. ولى چون صورت به نحو بشرط لا(1) لحاظ مى شود قابل حمل اولى بر جنس نيست، همان گونه كه جنس كه فى المثال جوهر باشد قابل حمل بر صورت نيست. بله، ماده و صورت در خارج وجوداً به وجود واحد، موجود مى شوند كه آن را تركيب اتحادى مى نامند و بدين ملاك به حمل شايع بر يكديگر حمل مى شوند. ملاك حمل شايع تغاير مفهومى و اتحاد وجودى است.

البته دراينكه ماده و صورت در خارج وجوداً با هم متحدند يا متحد نيستند و دو وجود على حده دارند و به يكديگر ضميمه مى شوند، دو قول وجود دارد. اگر كسى قائل به وجود انضمامى اين دو در خارج باشد اين دو حتى به نحو حمل شايع بر يكديگرحمل نمى شوند; زيرا هر وجودى اختصاص به خودش دارد و بر وجود ديگر منطبق نمى شود. ولى اگر اين دو در خارج، موجود به وجود واحد بودند اين دو مفهوم متغاير در حمل شايع به وجود يگانه موجود خواهند گشت.(2)

حال اگر كسى مدعى شد كه ماده و صورت به حمل اولى بر هم حمل مى شوند ناگزير بايد صورت را مانند نوع، فرض كند تا مانند موارد ديگر كه حمل بين نوع و جنس، حمل اولى است در اينجا هم حمل اولى باشد. و اگر صورت را نوع، فرض كرد خلاف فرض پيش خواهد آمد; زيرا نسبت بين فصل كه همان صورت لا بشرط است و جنس كه همان ماده لا بشرط است عرض خاص و عرض عام است، نه عينيت و اتحاد مفهومى.

حاصل جواب اينكه فصل به دليل آنكه فاقد ماهيت هست مندرج تحت جنس نمى شود. و صورت گرچه ماهيت دارد اما چون لحاظ بشرط لايى دارد بين او و جنس،

1 . بنابر تركيب اتحادى، معانى بشرط لا همچون ماده و صورت قابل حمل به حمل شايع هستند.

2 . حكماى قبل از صدرا قائل به تركيب انضمامى بودند. اما از زمان صدر الدين شيرازى به بعد، تركيب اتحادى شهرت يافته است. حكيم سبزوارى در ص 105، غرر فى أن التركيب بين المادة و الصورة اتحادى، بخش حكمت منظومه مى گويد:




  • ان بقول السيد السناد
    لكن قول الحكماء العظام
    من قبله التركيب الانضمامى



  • تركيب عينية اتحادى
    من قبله التركيب الانضمامى
    من قبله التركيب الانضمامى



حمل اوّلى صورت نمى گيرد، تا مندرج تحت جنس گردد.

/ 337